نام کتاب : جلوههایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 130
ولى شاميان او را با نيزه و شمشير قطعه قطعه كردند. [1]
امير مؤمنان عليه السلام در صحنه كارزار
امير مؤمنان عليه السلام علاوه بر سِمَت فرماندهى كلّ سپاه،
در بسيارى از صحنههاى نبرد- بويژه مواقع حسّاس- خود پيش مىرفت و در برابر حملات
دشمن قرار مىگرفت. و با اين كه ياران و فرزندانش با حايل شدن ميان آن حضرت و
دشمن، سعى در محافظت آن بزرگوار داشتند، مانع اين كار مىشد. بهعنوان نمونه در
يكى از صحنههاى نبرد، غلامى از بنى اميّه به نام «احْمَرْ» كه فردى دلاور بود جلو
آمد. وقتى چشم حضرت على عليه السلام به او افتاد به سوى او حركت كرد.
در اين هنگام غلام امام كه «كَيْسان» نام داشت پيشى گرفت و پس
از ردّ و بدل شدن چند ضربه، به دست احمر كشته شد. سپس به سوى امام آمد تا حضرت را
از پاى درآورد. امير مؤمنان عليه السلام پيش از انجام هرگونه اقدامى از ناحيه
رقيب، دست برد، گريبانش را گرفت و از اسب جدا كرد و پس از بلند كردن بالاى سر،
آنچنان بر زمين زد كه شانه و بازويش در هم شكست، سپس در كنارى ايستاد و فرزندان
علىّ عليه السلام (امام حسين عليه السلام و محمد حنفيه) او را با شمشير به هلاكت
رساندند.
راوى اضافه مىكند: پس از قتل «احمر» شاميان (كه امام را تنها
ديدند)
[1] - وقعه
صفين، ص 244 و شرح ابن ابى الحديد، ج 5، ص
196. نكتۀ قابل توجّه در اين قضيه اين كه در قبال اين
اقدام خيرخواهانۀ امام عليه السلام هيچيك از سربازان معاويه در تصميم خود
مبنى بر جنگ ترديد نكردند؛ بلكه با آن جوان چنان برخورد كردند. ولى وقتى
جبهۀ معاويه با شكست مواجه شد و سران براى جبران شكست خود قرآنها را روى
نيزه كردند و به دروغ، سپاهيان عراق را به حكومت قرآن دعوت كردند، عدّهاى از
سربازان فريب خورده به امام گفتند: دستور ده مالك برگردد و جنگ پايان پذيرد وگرنه
تو را مىكشيم
نام کتاب : جلوههایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 130