responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌هایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 133

«لَخْم» طبق فرمان معاويه و وعده جايزه، «عبّاس بن ربيعه» را به مبارزه طلبيدند. ولى امير مؤمنان عليه السلام به وى اجازه نداد و فرمود: معاويه دوست دارد كسى از بنى هاشم را زنده نگذارد. آنگاه خود لباس و سلاح عبّاس را پوشيد و بر اسب او سوار شد و به سوى آن دو آمد و آنان را به هلاكت رسانيد. پس از آن، سلاح عباس را به وى برگرداند و فرمود: هر كس تو را براى مبارزه طلب كرد نزد من بيا. [1]

اين داستان مى‌رساند كه امير مؤمنان عليه السلام نسبت به بنى هاشم بويژه خاندان رسالت عنايت و توجّه خاص داشته و در حفظ جان آنان كوشش مى‌كرد. چنان‌كه در بحران جنگ وقتى تيرها بر آن حضرت مى‌باريد، و فرزندان آن بزرگوار خود را هدف تيرها قرار مى‌دادند امام عليه السلام اين كار را دوست نمى‌داشت، خود پيشتر مى‌رفت و تيرها را با دست به اين سو و آن سو مى‌انداخت. [2]

توصيه به پايدارى‌

در حالى كه قسمت مركزى لشكر اسلام همچنان در قلب سپاه دشمن به نبردى سخت مشغول بود، جناح راست بر اثر تهاجم سخت «حبيبِ بْنِ مَسْلَمَه» عقب نشست و نيروها پا به فرار گذاشتند. امير مؤمنان عليه السلام چون چنين ديد به مالك فرمان داد: «به سوى اين فراريان برو و به آنان بگو: از مرگ به كجا مى‌گريزيد، آيا به سوى حياتى كه ناپايدار است؟» مالك به سوى فراريان رفت و چند بار فرياد زد: مردم! من مالكم. ولى كسى به او توجّه نكرد. چون او را بيشتر به نام «اشتر» مى‌شناختند. لذا وقتى فرياد زد:


[1] - شرح ابن ابى الحديد، ج 5، ص 219

[2] - وقعه صفين، ص 249؛ شرح ابن ابى الحديد، ج 5، ص 198

نام کتاب : جلوه‌هایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 133
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست