نام کتاب : جلوههایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 137
سپاه بر روى هم شمشير بكشند؟ بيا با يكديگر تن به تن بجنگيم،
هر كه غالب شد، حكومت از آن او باشد.
معاويه به عمرو گفت: نظر تو چيست، آيا با او مبارزه كنم؟ عمرو
گفت:
پيشنهاد منصفانهاى است. اگر از اين كار سربرتابى، هماره خود
و دودمانت گرفتار ننگ ابدى خواهيد شد.
معاويه گفت:
مانند من، هرگز فريب نمىخورد. سوگند به خدا، على بن ابيطالب
با كسى درنيفتاده مگر اين كه زمين را از خون او سيراب كرده است. [1]
اين را گفت و چنان واپس نشست كه در انتهاى صفوف لشكر خود قرار
گرفت. اميرالمؤمنين عليه السلام از ديدن اين منظره خنديد و به جايگاه خود بازگشت.
[2]
اعتراف سران دشمن
برخى از سران لشكر شام همچون عمرو عاص، عُتْبَه، وَليد،
عبداللّهبنعامر و پسر طلحه شبى نزد معاويه جمع شدند و درباره امير مؤمنان عليه
السلام به گفتگو پرداختند. عتبه گفت: جريان ما با على شگفتانگيز است؛ زيرا هيچيك
از ما نيست كه مورد ستم او قرار نگرفته باشد. امّا نسبت به من، جدم عتبه و برادرم
حنظله را كشته و در خون عمويم شيبه نيز شركت داشته است. امَّا نسبت به تو اى وليد!
پدرت را به قتل رسانده است. و تو
[2] - وقعه صفين،
274-275 و 316؛ شرح ابن
ابىالحديد، ج 5، ص 217؛ قابل توجه است كه اين بخش از
تاريخ، بيان كنندۀ تفاوت روش امام و معاويه، در برخورد با سپاهيانش مىباشد.
امام بارها در خط مقدّم حاضر شده، حتّى از ياران خود دفاع مىكرد، ولى برعكس،
معاويه تمام هَمَّش حفظ جان خود بود و در همين جريان فوق به عمرو عاص گفت: «تو
چقدر نادانى؟ آيا من به جنگ على روم در حالى كه قبايل عَكّ و اشْعَرِيان و
جُذامْ را در كنار خود دارم!؟» (وقعه صفين، ص 275)
نام کتاب : جلوههایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 137