نام کتاب : جلوههایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 143
افرادى كه براى شهادت در راه خدا پيشگام شده بودند گفت: اى
مردم! همراه ما به مصاف كسانى بشتابيد كه به گمان خود، در پى خونخواهى عثمان هستند
... [1]
عمّار، پيوسته هاشم مرقال را كه پرچمدارش بود به پيشتازى
تشويق مىكرد. او نيز با دلاورىِ كم نظيرى راه را بر جنگجويان مىگشود. و هرگاه
نيزهاش مىشكست عمّار نيزه ديگرى به او مىداد. نبرد بىامان و حماسى اين دو
فرمانده چنان رعب و وحشتى در دل عمرو عاص افكنده بود كه فرياد زد: «اين كه پرچم سياه
به دست گرفته اگر به همين شكل پيش رود، تمام عرب، هم امروز به هلاكت مىرسد» [2]
سرانجام عمّار اين اسوه رشادت پس از به هلاكت رساندن تعداد
بسيارى از شاميان، در درگيرى با دو تن از دلاوران سپاه معاويه، بر اثر ضربههاى
نيزه يكى از آنان، از پاى درآمد و آن ديگرى سرش را از تن جدا كرد [3]، و بدين
ترتيب عمّار، سرى را كه در آستان معبود خويش بر خاك ساييده بود، در ميدان جهاد
تقديم او كرد.
«هاشِمِ بْنِ عُتْبَه» قهرمان ديگر اين صحنه بود كه دو زره
بر تن داشت.
اميرمؤمنان عليه السلام هنگامى كه پرچم را به وى داد از روى
مزاح فرمود: آيا نمىترسى كه يك چشمى [4] ترسو باشى؟ عرض كرد:
خواهى دانست اى امير مؤمنان عليه السلام. سوگند به خدا چنان
جمجمههاى آنان را در هم پيچم؛ بسان كسى كه قصد رفتن به دنياى ديگرى دارد.