نام کتاب : جلوههایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 148
نيرنگ نهايى
معاويه موفّق شده بود تاحدودى زمينه را براى طرح نقشه نهايى
خويش در برخى از سپاهيان عراق، آماده سازد. چون شنيد امير مومنان عليه السلام در
جمع نيروهاى خود فرموده است: «فردا كار را يكسره مىكنم» عمرو عاص را خواست و گفت:
تنها امشب فرصت داريم. فردا كار جنگ يكسره مىشود. نظر تو چيست؟ گفت:
نه مردانت توان مقاومت در برابر مردان او را دارند و نه تو
همانند على هستى. او بر سر دين با تو مىجنگد و تو بر سر دنيا. تو بقا را جويا
هستى و او از شهادت باكى ندارد. مردم عراق از غلبه تو در هراسند ولى مردم شام از
پيروزى على نمىترسند. ليكن من پيشنهاد مىكنم:
راهى جلوى پاى آنان بگذار كه اگر بپذيرند يا ردّ كنند، اختلاف
در ميانشان سايه اندازد. آنان را به حكميّت قرآن فرا بخوان. در اين صورت به مقصودت
مىرسى. من همواره اين موضوع را براى روز نياز به تأخير انداخته بودم.
اشعث بن قيس پس از خطابه امير مؤمنان عليه السلام مبنى بر اين
كه «دشمن آخرين نفسهاى خود را مىكشد ... من فردا بر آنان مىتازم تا آنان را در
پيشگاه خدا محاكمه كنم» [2]، در ميان طايفه خويش (كِنْدَه) به پا خاست و گفت:
... اى مسلمانان! ديديد بر شما چه گذشت. مردم عرب هلاك شدند.
سوگند به خدا هرگز در طول عمرم مثل چنين روزى نديده بودم.