responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌هایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 149

حاضران به غايبان برسانند كه اگر فردا نيز به همين منوال سپرى شود، نسل عرب نابود مى‌شود و زنان و فرزندان بى‌سرپرست مى‌مانند.

جاسوسان معاويه سخنان اشعث را به او منتقل كردند. معاويه همان سخنان را محور و اساس نيرنگ خود قرار داد و ضمن تأييد مطالب اشعث، دستور داد نيمه شب در ميان عراقيان فرياد زنند:

اى مردم عراق! اگر هر يك از ما و شما يكديگر را بكشيم چه كسى سرپرست زنان و فرزندانمان خواهد بود. لااقل آنچه باقى مانده حفظ كنيد. [1]

روز جمعه (يَوْمُ الْهَريرْ) مالك اشتر همچنان پيش مى‌تاخت، چندان‌كه نيروهايش خسته شدند. از اين رو خطاب به آنان گفت: «پناه مى‌برم از شما به خدا از اين كه در باقيمانده روز، (زنده بمانيد و) گلّه را بدوشيد» [2] سپس اسبش را خواست و در ميان سپاهيان به راه افتاد در حالى كه فرياد مى‌زد:

كدام يك از شما حاضر است جان خود را به خدا بفروشد و همراه اشتر بجنگد تا پيروز شود و يا به شهادت برسد؟

به دنبال اين سخنان، افراد زيادى دورش را گرفتند و همراه او به نبرد پرداختند، و سپاه شام را تا قرارگاه لشكر به عقب راندند. ولى در قرارگاه با مقاومت سخت دشمن مواجه شدند، به‌گونه‌اى كه پرچمدار مالك شهيد شد.

امير مؤمنان عليه السلام كه ديد مالك در آستانه پيروزى است گروهى را به كمك او فرستاد. [3]


[1] - وقعه صفين، ص 480

[2] - اعيذُكُمْ‌ بِاللّهِ‌ انْ‌ تَرْضَعُوا الْغَنَم سائِرُ الْيَوْم كنايه از اين است كه در صورت عدم پيروزى‌همچون زنانى مى‌مانيد كه شير مى‌دوشند

[3] - وقعه صفين، ص 475؛ كامل ابن اثير، ج 3، ص 315

نام کتاب : جلوه‌هایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 149
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست