منافقان و فرصتطلبان كه اقتدار حكومت و آرامش مملكترا
نمىتوانستند تحمّل كنند پس از بازگشت خوارج، دست به شايعهپراكنى زدند و چنين
مطرح كردند كه امير مؤمنان عليه السلام از موضوع حكميّت پشيمان شده، آن را گمراهى
مىداند و درصدد فراهم آوردن امكانات جنگ است تا به سوى معاويه بازگردد. [2]
شايعات به گوش معاويه رسيد. فردى را به كوفه فرستاد تا
اطلاعات بيشترى كسب كند. معاويه هر چند آن حضرت را مىشناخت و مىدانست كه امام
هرگز از مسير قرآن و اسلام بيرون نخواهد رفت و پيمانى را كه بسته است نقض نمىكند؛
ولى شايد براى اينكه نشان دهد مراقب اوضاع و حركات امام است، دست به چنين اقدامى
زد.
شايد بتوان گفت: عامل تحريك معاويه- براى استفسار از شايعات
نقض آتشبس- اشعث بوده است؛ كسى كه به قول ابْنِ ابى الحديد معتزلى: منشأ هرگونه
فساد و تباهى در حكومت على عليه السلام و عامل هرگونه اضطراب و نگرانى براى
مسلمانان بود [3] و امام او را منافق پسر كافر خوانده است. [4]
مسألهاى كه اين احتمال را تقويت مىكند اين كه وى همزمان با
رسيدن پيامى از شام براى امير مؤمنان عليه السلام و برحذر داشتن آن حضرت از
مخالفت
[1] - تاريخ يعقوبى، ج 2، ص
191؛ كامل، ج 3، ص 328؛ سيرة الائمة
الاثنى عشر، ج 1، ص 489؛ عقدالفريد، ج 2، ص
388