نام کتاب : جلوههایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 173
تكرار كردند. و چون وى، مطلب را از آنان پنهان داشت، گمان بد
دربارهاش بردند و اظهار نظرهاى مختلف كردند. چندانكه ابن عباس از حماقتشان
ناراحت شد و با لحنى سرزنشآميز به آنان گفت:
واى بر شما تا كى بر سر عقل نمىآييد. نمىبينيد پيك معاويه
مىآيد و هيچكس نمىداند براى چه آمده است. از آنان سر و صدايى شنيده نمىشود؛ و
حال آنكه شما نسبت به من هر روز به بدگمانى مشغوليد. [1]
نتيجه و بازتاب حكميّت
بحث و گفتگو ميان داوران، حدود دو ماه به طول انجاميد.
ابوموسى مىكوشيد ضمن مذاكرات، خلافت عبداللّهِ بن عُمَر را بر عمرو عاص تحميل
كند. از سوى ديگر عمرو عاص با تعريف و تمجيد از معاويه و معرّفى وى به عنوان ولىِ
دم عثمان، سعى مىكرد ابو موسى را به پذيرش خلافت وى متقاعد كند.
سرانجام بر اين اتفاق كردند كه حضرت على عليه السلام و معاويه
را از خلافت خلع كنند و امر خلافت را به «شُورى» واگذارند. پس از اين توافق،
اعلام كردند مردم براى استماع نتيجه حَكَميّت جمع شوند.
پس از اجتماع مردم، ابوموسى رو به عمرو عاص كرد و گفت: منبر
برو و نظريّه خويش را اعلام كن. عمرو عاص- كه از روز نخست براى چنين روزى از او
تجليل مىكرد- با تعجب گفت: «سُبحانَ اللّهُ! حاشا كه من (چنين جسارتى بكنم و) پيش
از تو منبر روم؛ در حالى كه خداوند تو را در