responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌هایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 174

ايمان و هجرت مقدم داشته و تو نماينده اهل يمن به سوى رسول خدا صلى الله عليه و آله و بالعكس، نماينده رسول گرامى به سوى آنان هستى. علاوه بر آن كه تو از نظر سِنّى نيز از من بزرگ‌ترى. بنابراين تو ابتدا صحبت كن». [1]

ابوموسى خواست سخن آغاز كند ولى ابن عبّاس به وى گفت: عمرو عاص قصد فريب تو را دارد. بگذار او نخست سخن گويد؛ زيرا او مردى غدّار و نيرنگ‌باز است. گمان ندارم به آنچه كه رضايت داده است عمل كند. ولى ابوموسى بدون توجّه به سفارش ابن عبّاس برفراز منبر رفت و گفت:

ما به كار اين امّت نگريستيم و دريافتيم كه هيچ چيز بيش از وحدت نظر نمى‌تواند نابسامانى آن را اصلاح كند؛ از اين رو من و همتايم «عَمرو» توافق كرديم كه على و معاويه را عزل كرده، امر خلافت را به شورايى از مسلمانان واگذار كنيم تا هر كسى را كه دوست دارند برگزينند.

سپس با لحن تأكيدآميزى گفت: «من على و معاويه را خلع كردم».

پس از او عمرو عاص رفت و با صداى بلند اعلام كرد:

مردم! سخنان اين شخص را شنيديد. من نيز همانند او على را از مقام خود خلع مى‌كنم ولى دوست خود معاويه را به اين منصب مى‌گمارم؛ زيرا او خونخواه عثمان و سزاوارترين فرد به اين مقام است.

اين را گفت و از منبر فرود آمد.

مجلس يك پارچه فرياد و آشوب شد. مردم از خشم به ابوموسى حمله بردند. و برخى با تازيانه به عمرو عاص يورش بردند. ابوموساى شكست خورده به همتاى خيانت پيشه خود اعتراض كرد كه تو را چه‌


[1] - مراجعه شود به الامامة والسياسة، ج 1، ص 118؛ وقعه صفين، ص 544

نام کتاب : جلوه‌هایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 174
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست