نام کتاب : جلوههایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 176
نخست اين كه برخلاف عمر عمل كرد؛ چون عمر او را شايسته خلافت
نمىدانست و به همين جهت وى را جزو «شورى» قرار نداد.
ديگر اينكه اين تصميم بدون مشورت با عبدالله گرفته شده بود و
معلوم نبود كه وى بدان رضايت دهد. و سوم آنكه عبداللّه شخصى نبود كه مهاجران و
انصار نسبت به وى توافق داشته باشند.
امّا اصل مسأله حكميّت، (چيز تازهاى نيست بلكه كارى است كه
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله حتَّى در جنگها بدان عمل مىكرده است). رسول
خدا صلى الله عليه و آله سَعْدِ بنِ مُعاذ را درباره طايفه بنى قُرَيْظَه حَكَم
قرار داد. و چنانچه حكميت برخلاف رضاى خدا بود پيامبر صلى الله عليه و آله بدان
رضايت نمىداد.
پس از امام مجتبى عليه السلام عبداللَّه بنِ عبّاس و
عبداللَّه بن جعفر به فرمان امير مؤمنان عليه السلام برخاستند و با ايراد خطابه،
مردم را آگاه ساختند. [1]
موضع امام در برابر خوارج
امير مؤمنان عليه السلام پس از شكست جريان حكميّت، خود را
براى نبرد با معاويه آماده كرد تا پس از سپرى شدن مهلت مقرّر به سوى صِفّين
بازگردد. ولى خوارج به جاى اطاعت از امام، دست به طغيان و سركشى زدند و همچون
گذشته با تمسّك به شعار «لا حُكْمَ الّا لِلّهِ» امير مؤمنان عليه السلام و معاويه
را كافر دانستند.
آنان در هر فرصت وارد كوفه مىشدند و هنگامى كه حضرت