قتل عبدالله به قدرى ناجوانمردانه بود كه مورد اعتراض فردى
مسيحى قرار گرفت. وى باغبان بود. پس از مشاهده اين جريان، مقدارى خرما براى آنان
برد؛ ولى آنان حاضر نشدند بدون پرداخت قيمت، خرما را بگيرند. مسيحى گفت: شگفتا!
شما فرد بىگناهى همچون عبدالله را مىكشيد و از خوردن خرمايى بدون پرداخت قيمت آن
امتناع مىورزيد! [2]
جنگ با معاويه
امير مؤمنان عليه السلام پس از سپرى شدن مدّت قرارداد
حَكَميّت و همزمان با اجتماع خوارج كوفه و بصره در «حَرُوراء» تصميم بر جنگ با
معاويه گرفت و در سراسر شهر اعلام آماده باش داده شد. پس از آن، خطبهاى در تحريض
و ترغيب مردم به جهاد ايراد كرد و فرمود:
اكنون براى جهاد و حركت به سوى دشمن آماده شويد و بامداد
دوشنبه در اردوگاه «نُخَيْلَه» اجتماع كنيد؛ زيرا ما داوران را برگزيديم كه براساس
قرآن حكم كنند ولى ديديد كه برخلاف كتاب و سنّت حكم كردند. سوگند به خدا با آنان
مىجنگم هر چند تنها باشم. [3]
سپس به سوى «نُخَيْله» حركت كرد. براى ابن عبّاس؛ استاندار
بصره نامه نوشت و از وى نيز يارى خواست. خوارج، پس از آگاهى از اجتماع سپاه اسلام
در نُخَيْله ماندن در حَروراء را خلاف مسائل امنيّتى دانستند و
[1] - شرح نهجالبلاغه خوئى، ج 4، ص
128؛ تاريخ طبرى، ج 5، ص 81؛ اعيان الشيعة، ج
1، ص 522؛ كامل ابن اثير، ج 3، ص
341
[2] - شرح نهجالبلاغه
خوئى، ج 4، ص 128؛ اعيان الشيعة، ج 1، ص
523