نام کتاب : جلوههایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 194
خدا باد. چه مالكى! به خدا سوگند اگر از كوه ساخته شده بود
يكتا و ممتاز بود، و اگر از سنگ بود سرسخت و محكم بود. هيچ مَركبى نمىتوانست از
كوهسار وجودش بالا رود و هيچ پرندهاى به اوج آن راه نمىيافت. [1]
معاويه هنگامى كه خبر فوت مالك را شنيد گفت:
على دو دست داشت؛ يكى در جنگ صفّين قطع شد و آن عمّار بود و
ديگرى امروز كه مالك اشتر است. [2]
لشكركشى به مصر
معاويه پس از اين كه متوجّه شد ارتش عراق از فرمان حضرت على
عليه السلام تخلّف كرده، روش تنپرورى و راحتطلبى را پيشه خود ساختهاند، مشاوران
خود از قبيل: عَمرو عاص، ضحّاكِ بْن قَيْسِ، بُسْرِ بْنِ ارْطاة و ابُو الاعْوَرِ
سُلَمّى را به حضور طلبيد و با آنان به شور نشست. سرانجام بر اين توافق كردند كه
با اعزام سپاهيان به قلمرو حكومتى امير مؤمنان عليه السلام آنها را تحت تسلّط خود
درآوردند.
و از آنجا كه مصر از اهميّت ويژهاى برخوردار بود (زيرا به
شام نزديكتر بود تا عراق و اكثر مردم آن ديار از مخالفان عثمان بودند، و از اين
جهت معاويه از آنجا نگران بود. علاوه بر اينها مىتوانست در صورت تسلّط بر مصر از
افزونى ماليات و نيروى انسانى آنجا بر ضدّ امير
[1] - مالِك وَ ما مالِك!
وَاللّهِ لَوْ كانَ جَبَلاً لكانَ فِنْداً وَ لَوْ كانَ حَجَراً لَکانَ
صَلْداً، لا يَرْتَقَه الْحافِرُ وَ لا يُوْفى عَلَيْهِ الطائِرُ. (نهجالبلاغه،
كلمات قصار، رديف 443 و الغارات، ج 1، ص
265) با اندكى اختلاف در ذيل
[2] - كانَتْ
لِعَلىِّ بْنِ ابيطالِبَ يَدان يَمينانِ فَقُطِّعَتِ احْداهُما يَوْمَ
صِفّينَ يَعْنى عَمّار ياسر وَ قُطِّعَتِ الْاُخرَى الْيَوْمَ وَ هُوَ مالِكُ
الْاَشْتَر، (الغارات، ج 1، ص 264؛ كامل ابن اثير، ج
3، ص 353)
نام کتاب : جلوههایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 194