نام کتاب : جلوههایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 198
باقى مانده سپاه، پس از شهادت كنانه و از هم گسستن رشته
فرماندهى از گرد محمد بن ابى بكر پراكنده شدند و او ناچار به خرابهاى پناه برد.
ابن حُدَيج رهبر شورشيان مصر به جستجويش پرداخت تا سرانجام او را در ويرانهاى
يافت و دستگير كرد. و پس از اينكه با شمشير گردنش را جدا كرد بدنش را در پوست خَر
مردهاى كرد و آتش زد. [1]
چون خبر قتل محمد بن ابى بكر به معاويه و مردم شام رسيد اظهار
شادمانى كردند. عَبْدالرَّحمن بنِ مسيِّب مىگويد:
هرگز شادى و سرورى همچون سرورى كه در شام موقع اعلام خبر كشته
شدن محمد بن ابى بكر مشاهده كردم، نديده بودم. [2]
ولى وقتى اين خبر به امير مؤمنان عليه السلام رسيد فرمود:
اندوه ما بر كشته او به قدر مَسَرّت معاويه و يارانش است. از
هنگامى كه وارد اين جنگها شدهام بر هيچ كشتهاى چنين غمين نشدهام. او در خانه
من بزرگ شده بود و من او را پسر خود مىدانستم و نسبت به من خيرخواه بود. پس بجاست
در برابر از دست دادن چنين افرادى محزون باشيم و پاداش خود را از خدا بخواهيم. [3]
گروههاى ترور و غارت
معاويه، با همه قدرت و نفوذى كه در خود و مردم شام سراغ داشت،
و با همه پراكندگى كه در ميان سپاه عراق به وجود آورده بود، مطمئن نبود كه بتواند
با تهاجم به مركز حكومت امير مؤمنان عليه السلام، پيروز گردد. چون
[1] - الغارات، ج 1، ص 282؛
شرح ابن ابى الحديد، ج 6، ص 86؛ كامل ابن اثير، ج 3، ص
357