responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌هایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 211

امام ديدگانش را گشود و خطاب به ابن ملجم فرمود:

حادثه بزرگى به‌وجود آوردى و كارى خطرناك انجام دادى. آيا بد امامى براى تو بودم؟ مگر من نبودم كه به تو مهربانى‌ها و بخشش‌ها كردم، آيا اين پاداش خدمات من بود؟.

سپس به امام مجتبى عليه السلام فرمود:

پسرم! با اسيرت مدارا كن و نسبت به او رئوف و مهربان باش.

... از هر چه مى‌خورى و مى‌نوشى به او نيز بخوران. اگر مُردَم، به قصاص خونم او را بكش ولى مُثْلَه‌اش مكن؛ زيرا شنيدم پيغمبر صلى الله عليه و آله مى‌فرمود:

«حتى سگ گزنده را مُثْلَه مكنيد.» و اگر زنده ماندم، خود مى‌دانم با او چه كنم. و من از هر كس سزاوارتر به عفو هستم؛ زيرا ما خاندان، گنهكار را مى‌بخشيم و بزرگوارى مى‌ورزيم. [1]

امام حسن عليه السلام پدر را به خانه برد و مردم با گريه و فرياد او را بدرقه مى‌كردند چندان‌كه نزديك بود جانشان به لب رسد.

امام مجتبى عليه السلام گروهى از پزشكان، از جمله اثيرِ بنِ عَمْرو سَكُونى را كه ماهرتر از همه بود، دعوت كرد. وى جگر تازه گوسفندى را خواست و رگى از آن را به جراحتِ سر مبارك امام عليه السلام نشاند و بيرون آورد. ديد سفيدى مغز بر آن نشسته و ضربت تا مغز سرايت كرده است. اثير گفت:

«اى امير مؤمنان! وصيّتى اگر دارى بكن». [2]

آن حضرت فرزندانش را به مكارم اخلاق وصيّت كرد، و درس‌هاى‌


[1] - بحارالانوار، ج 42، ص 287

[2] - مقاتل الطالبيين، ص 23

نام کتاب : جلوه‌هایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 211
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست