نام کتاب : جلوههایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 43
شاهد از مُتصرّ ف (ذِى الْيَدْ) برخلاف موازين قضايى اسلام
است) و فرمود:
هرگاه من مدّعى مالى باشم كه در دست ديگرى است، از چه كسى
شاهد مىطلبى، از من كه مدّعى هستم، يا از آنكه مال تحت تصرّف اوست؟
ابوبكر گفت: از تو شاهد مىطلبم. امام عليه السلام فرمود:
مدّتهاست كه فدك در تصرّف ماست، اكنون كه ديگران ادعا مىكنند از اموال عمومى است،
بايد شاهد بياورند، نه ما. [1]
خليفه در مقابل سخن امام عليه السلام سكوت كرد، و طبق نقل
حلبى، مالكيّت فاطمه عليها السلام را كتبى تصديق كرد، ولى در همين هنگام، عمر وارد
شد و گفت: نامه چيست؟ گفت: مالكيت فاطمه عليها السلام را در اين ورقه تصديق
كردهام. عمر گفت: تو (در آينده) به درآمد فدك نيازمندى، زيرا اگر فردا مشركان عرب
بر ضدّ مسلمانان قيام كردند، از كجا هزينه جنگ با آنها را تأمين مىكنى؟ وى نامه
را گرفت و پاره كرد. [2]
فرونشستن شورشها
پس از تنفيذ لشكر اسامه توسط ابوبكر- همان كه پيامبر صلى الله
عليه و آله در آخرين لحظات حياتش تلاش فراوان در اعزام آن داشت- خليفه و يارانش
كوشيدند آشوبها را يكى پس از ديگرى فرو نشانند.
طُلَيْحَه، سَجاح، مُسَيْلَمَه و اياسِ بْنِ عَبْدِاللَّه كه
هر يك در گوشهاى به دعوى پيغمبرى و يا سركشى، برخاسته بودند، كشته شدند، يا فرار
كردند.
شهرها و قبيلههاى ساكن جنوب و شرق، دوباره به حكم مدينه
گردن