responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌هایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 88

مهيّجى ايراد و سرانجام اعلان جنگ كرد، سهل بن حنيف را در مدينه جانشين خود كرد [1] و با لشكرى مجهّز كه بالغ بر هفتصد نفر مى‌شد مدينه را به عزم عراق ترك نمود.

در ربذه‌

امير مؤمنان عليه السلام چند روز در ربذه توقّف كرد. در طول اين مدّت عدّه‌اى از انصار از جمله «خُزَيْمَةِ بْنِ ثابِت» از مدينه و همچنين حدود ششصد سواره نظام از طايفه طىّ، به سپاه امير مومنان عليه السلام پيوستند. [2]

امير مؤمنان عليه السلام هاشِم مِرْقال را با نامه‌اى براى استاندار كوفه، به سوى كوفه فرستاد تا قبل از آن‌كه طلحه و زبير به آن‌جا دست يابند از نيروى آنان كمك بگيرد.

ولى ابو موسى اشعرى (استاندار) نه تنها به نماينده امام عليه السلام روى خوشى نشان نداد بلكه نامه امام عليه السلام را از بين برد و هاشم را تهديد به زندان كرد [3] و مردم كوفه را از يارى آن حضرت برحذر داشت و گفت:

اگر بنا بر جنگ باشد نخست بايد با قاتلان عثمان بجنگيم آن‌گاه به ديگران بپردازيم. [4]

نماينده امام عليه السلام جريان را براى امير مؤمنان عليه السلام نوشت. نامه در محلى به نام «ذى قار» به دست امام عليه السلام رسيد. امير مؤمنان عليه السلام فرزندش امام حسن عليه السلام و


[1] - در الْجَمل المفيد، ص 129 و الامامة والسياسة، ج 1، ص 5 به جاى سهل، قُثَم بْنِ‌ عَبّاسْ‌ذكر شده است

[2] - رَبَذه محلى است در نزديكى ذات عِرْق از راه حجاز كه تا مدينه سه روز راه است؛ (معجم‌البلدان، ج 3، ص 24)

[3] - الجمل للمفيد، ص 130؛ شرح ابن ابى الحديد، ج 14، ص 9

[4] - تاريخ طبرى، ج 4، ص 477-478؛ كامل ابن اثير، ج 3، ص 277؛ شرح ابن ابى الحديد، ج 14، ص 9

نام کتاب : جلوه‌هایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 88
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست