نام کتاب : جلوههایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 92
ياسر را براى موعظه پيش فرستاد. وى خطاب به سپاه دشمن گفت:
اى مردم! شما درباره پيامبر صلى الله عليه و آله به انصاف
رفتار نكرديد، زيرا زنان خود را در خانههايتان محفوظ نگهداشتهايد و همسر رسول
خدا صلى الله عليه و آله را از منزل بيرون آورده، در برابر شمشيرها و نيزهها قرار
دادهايد.
آنگاه جلوتر رفت و در برابر هودج عايشه ايستاد و با او به سخن
پرداخت و تلاش كرد او را از شركت در اين «فتنه» باز دارد. در اين حال تيرهاى دشمن
از هر طرف بهسوى عمّار افكنده مىشد و او در حالى كه سر خود را به اين طرف و آن
طرف مىگرداند تا مورد اصابت تيرها قرار نگيرد سخن را رها كرد و به حضور امير
مؤمنان عليه السلام رسيد و عرض كرد: ...
تيراندازى پياپى و با شدّت از سوى «ناكثين» شروع شد. فرياد
سپاهيان اسلام بلند شد: اى امير مؤمنان! دشمن ما را تيرباران مىكند، فرمان دفاع
صادر كن.
در اين هنگام، جنازه مردى را كه آماج تيرهاى دشمن قرار گرفته
بود پيش روى امام عليه السلام نهادند.
امير مؤمنان عليه السلام با مشاهده اوضاع، رو به آسمان كرد و
گفت: اى خداى دادگر؛ تو گواه باش. سپس به ياران خود فرمود: صبر كنيد تا حجّت بر
دشمن تمام شود. جنازه ديگرى آوردند. امام عليه السلام همان سخنان را تكرار كرد. تا
آنكه عَبْدُاللّهِ بْنِ بُدَيْل صحابى رسول خدا صلى الله عليه و آله جنازه فرزندش
را مقابل امام عليه السلام گذاشت و عرض كرد: اى امير مؤمنان! تا كى صبر كنيم، و