نام کتاب : جلوههایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 94
جنگ موفّق شد با رو به رو شدن با «زبير» و گفتن چند جمله،
تأثيرى عميق در افكار او بر جاى گذارد و از اين طريق تشكّل سران را از هم بپاشد.
امام عليه السلام ضمن سخنان خود با «زبير» حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله
درباره وى نقل كرد و فرمود:
زبير! به ياد دارى روزى را كه پيامبر صلى الله عليه و آله ديد
دست به گردن من آويخته بودى از تو پرسيد: آيا او را دوست دارى؟ گفتى: چگونه او را
دوست نداشته باشم و حال آن كه او پسر دايى من است، سپس فرمود: ولى تو در آينده
نزديك با او مىجنگى در حالى كه نسبت به او ستمگر هستى. [1]
زبير با شنيدن سخن پيامبر گفت: «انّا
لِلّهِ وَ انّا الَيْهِ راجِعُونَ» جريانى را به يادم آوردى كه پس از آن
هرگز با تو جنگ نخواهم كرد. سپس بدون توجّه به سخنان محرّك و وسوسههاى ديگر سران
لشكر، معركه را ترك كرد. و در محلى به نام «وادِى السِّباع» توسط «عَمْرِو بْنِ
جُرْمُوزْ» به قتل رسيد. [2]
امير مؤمنان عليه السلام به منظور اينكه شايد طلحه را نيز از
جنگ باز دارد و قضيه به خونريزى منجر نشود، با وى نيز تماس گرفت و فرمود: چه عاملى
باعث شد كه شورش كنى؟ گفت: خونخواهى عثمان. فرمود: خدا
[2] - مروج
الذهب، ج 2، ص 363؛ البته قول ديگرى نيز در مورد زبير است
كه وى همچون ديگران تا لحظۀ آخر با امير مؤمنان عليه السلام جنگيد و پس از
شكست و هزيمت اصحاب جمل، او نيز فرار كرد و در حين فرار توسط ابن جرموز كشته شد
(سيرة الائمة الاثنى عشر، ج 1، ص 455). جمع بين اين دو
قول آن است كه نوشتهاند: پس از تصميم زبير به كنارهگيرى، فرزندش عبدالله او را
به ترس متهم كرد و براى سوگندش نيز گفت: كفّاره بده. زبير پس از آزاد كردن غلام
خود به عنوان كفاره، براى رفع اتهام از سوى فرزندش شمشير برداشت و به لشكر امير
مؤمنان حمله كرد. (مراجعه شود به تاريخ ابى الفداء، ج 1، ص
173-174.)
نام کتاب : جلوههایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 94