نام کتاب : جلوههایی از رفتار علوی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 96
اثر نكند. از اين جهت پس از تيراندازى به سوى سپاه امير
مؤمنان عليه السلام و كشتن چند نفر از سربازان، حمله را از راست و چپ آغاز كردند.
امير مؤمنان عليه السلام به پرچمدار سپاه «محمّد حنفيه» دستور
داد به قلب سپاه دشمن حمله كند؛ ولى او در برابر باران تيرها كه پيش چشم او را
تيره و تار كرده بود كمى مكث كرد. امام عليه السلام خطاب به فرزندش فرمود: چرا پيش
نمىروى؟ محمد علّت توقف خود را باز گفت.
امير مؤمنان عليه السلام پرچم را از دست فرزندش گرفت و خود
بسان شير غُرّان بر دشمن يورش برد و آنان را مانند خاكسترى كه دچار تند بادى شده
باشد پراكنده كرد. [1] ولى طوايفى از اعراب همچون «ازُدْ»، «بَنى ناجِيَه» و «بَنى
ضَبَّه»، در اطراف «جملِ» فرماندهى متمركز شده، فداكارى فوقالعادهاى در يارى جنگ
افروزان از خود نشان دادند.
لشكر عايشه برخلاف معمول، پرچم نداشت و پرچمش همان «شتر» بود
كه پيشاپيش حركت مىكرد و با اين كار به سپاهيان روحيّه مىداد و تا آن شتر سرپا
بود دشمن هيچ ضعف و شكستى در خود احساس نمىكرد.
امير مؤمنان عليه السلام، به مالك اشتر فرمان داد بر ميسره
دشمن حمله كند. با يورش مالك به جناح چپ، صفهاى دشمن در هم شكست و سپاهيان پا به
فرار گذاشتند. باقىمانده لشكر، همچنان از «شتر» و «شتر سوار» دفاع مىكردند. به
طور طبيعى حملات سربازان امير مؤمنان عليه السلام نيز به اين نقطه متمركز گرديد. و
جنگ شديد و خونينى در اطراف «جمل» درگرفت. [2]
[1] - مروج الذهب، ج 2، ص 366؛
الجمل، ص 183؛ تاريخ طبرى، ج 4، ص 514؛
سيرة الائمة الاثنى عشر، ج 1، ص 457؛ شرح ابن ابى الحديد،
ج 1، ص 257