هرگاه به
چهره فاطمه مىنگرم غمها و غصهها از دلم زدوده مىشود.
از
گوياترين جلوههاى اين محبت، آنكه حضرت زهرا (س) در طول زندگى پر فراز و نشيب خود
با على (ع) هيچ گاه از وى تقاضايى نكرد كه برآوردنش براى آن حضرت، مشكل و باعث رنج
و ناراحتى وى باشد.
لباس،
زينت، اثاث خانه، امكانات اوليه زندگى و امثال آن، خواستههايى است كه معمولًا هر
زنى به خود اجازه مىدهد براى تأمين آنها به همسرش مراجعه كند و از او بخواهد؛ اما
زهرا (س) هرگز فكر و انديشه همسرش را بدين چيزها مشغول نساخت و اين درسى بود كه از
پيامبر (ص) آموخته بود.
وقتى على
(ع) متوجه شد سه روز است در خانه چيزى براى خوردن وجود ندارد از همسرش پرسيد: «چرا
به من نگفتى؟» زهرا (س) پاسخ داد: «پدرم مرا نهى كرده است از اينكه از تو چيزى
بخواهم و مىفرمود: اگر چيزى به خانه آورد كه هيچ وگرنه از پسر عمويت چيزى مخواه.»
[2] و نيز مىفرمود: «من از خدا شرم دارم كه بر تو چيزى را تحميل كنم كه
قدرت برآوردن آن را ندارى.» [3]
زهرا (س)
دردها و رنجهايش را از على (ع) پنهان مىكرد تا مبادا او آزرده شود. حتى در بستر
بيمارى و در واپسين ساعات عمرش به فكر على (ع) و رنجهاى او بود و بر مظلوميت آن
حضرت مىگريست. على (ع) پرسيد:
«بانوى
گرامى! چه چيز تو را به گريه واداشته است؟» پاسخ داد: «مصيبتها و مرارتهايى كه بعد
از من به تو مىرسد.» [4]