نام کتاب : درآمدی بر سیره فاطمی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 38
مىنهد [1]
و برادر از برادر، فرزند از مادر و پدر و همسر از همسر فرار مىكند، [2]
همواره دغدغه خاطر فاطمه (س) بود. از اين رو، از پيامبر (ص) پرسيد: «پدر جان! در
آن موقف بزرگ، روز وحشتها و روز بزرگترين ترسها، كجا تو را پيدا كنم؟» رسول خدا
(ص) فرمود: «فاطمه جان! نزد دروازه بهشت، در حالى كه پرچم حمد را به اهتزاز در
آوردهام و امّتم را شفاعت مىكنم.»
- اگر
آنجا تو را نيافتم؟
- در
كنار حوض كوثر، آنجا كه مشغول سقايت امّتم هستم ....
- اگر
آنجا نيز تو را نيافتم؟
- در
كنار جهنّم، در حالى كه شعلههاى آتش را از امّتم دور مىكنم.
اينجا
فاطمه (س) آرام گرفت وغم از چهرهاش زدوده شد. [3]
روزى
رسول خدا (ص) بر فاطمه (س) وارد شد و او را نگران و اندوهگين يافت. از او پرسيد:
«دخترم! حزن و اندوهت براى چيست؟» فاطمه (س) گفت: «پدرجان ياد كردم روز محشر و
توقف مردم را در آن روز در حالى كه برهنهاند.» [4]
در
روايتى ديگر آمده است: روزى رسول خدا (ص) نزد زهرا (س) آمد و او را گريان ديد.
پرسيد: «اى نور چشم من! چه چيزى باعث گريه تو شده است؟» زهرا (س) گفت: