نام کتاب : درآمدی بر سیره فاطمی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 69
اين دختر
[حضرت فاطمه (س)] تا بزرگ شد ... نوبت اوقات شعب ابى طالب رسيد. در آن گرسنگىها و
سختىها و فشارها، غربتها، روزهاى داغ از آفتاب، شبهاى سرد از هواى آن منطقه،
شكمهاى گرسنه، لبهاى تشنه، جلوى چشمشان بچهها از گرسنگى و تشنگى پر پر مىزدند.
سه سال پيغمبر در بيابانهاى اطراف مكه اين جور زندگى كرد. آن دختر فرشته نجات
پيغمبر بود.
در اين
دوران سخت در همين دوران بود كه خديجه از دنيا رفت. در همين دوران بود كه ابوطالب
از دنيا رفت. پيغمبر تك و تنها [ماند]. اين دختر بود كه نوازشش مىكرد، پذيرايى
مىكرد، دلدارى مىداد، غبار غم و كدورت را از چهره او مىزدود. آنقدر تكرار شد
اين كار كه پيغمبر به اين دختر بچه هفت- هشت ساله گفت: «مادر» مثل مادر از پدرش كه
همه مشكلات عالم وجود و كون، مشكل هدايت همه بشريت بر دوش او بود [تفقد و دلجويى
مىكرد] ...
اين
فرشته كوچك، اين دختر ملكوتى و معنوى، دختر پيغمبر (ص) مثل نورى است كه مىدرخشد
در آن شبهاى تاريك زندگى پيغمبر (ص) و مسلمانان. [1]
حضرت آيت
اللَّه خامنهاى در بيانى ديگر اين رفتار و سيره فاطمه (س) نسبت به پدر را ناشى از
تعهّد و احساس مسئوليّت او مىداند و مىفرمايد:
فاطمه
زهرا (س) مثل يك مادر، مثل يك مشاور، مثل يك پرستار براى پيامبر (ص) بوده است، آن
جا بوده كه گفتند فاطمه «امّ ابيها» مادر پدرش است ... اين احساس مسئوليت است. آيا
اين نمىتواند براى يك جوان الگو باشد كه نسبت به مسائل پيرامونى خودش زود احساس
مسئوليت كند، زود احساس نشاط كند؟ آن سرمايه عظيم نشاطى كه در وجود او هست، اينها
را