نام کتاب : درآمدی بر سیره فاطمی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 70
خرج كند،
براى اين كه غبار كدورت و غم را از چهره پدرى كه حالا حدود مثلا پنجاه سال از سنّش
مىگذشته و تقريبا پير مردى شده است، پاك كند. [1]
فاطمه
(س) در محيط بيرون خانه نيز مراقب پدر گرامىاش بود و او را در جريان توطئههاى
مشركان قرار مىداد. روزى ديد جمعى از قريش در مسجدالحرام نشستهاند و براى كشتن
رسول خدا (ص) نقشه مىكشند. با چشمان اشكبار به خانه بازگشت و پدر را از توطئه
دشمنان آگاه ساخت. [2]
روزى
ديگر رسول خدا (ص) در كنار كعبه مشغول نماز بود. ابوجهل و يارانش كمى دورتر به
تماشاى آن حضرت نشسته بودند. روز قبل در يكى از محلات، شترى را نحر كرده بودند.
ابوجهل خطاب به يارانش گفت: «كيست كه زهدان شتر را بياورد و بر شانههاى محمد
بيندازد؟» عُقْبَة بن ابى معيط- كه مشركى نابكار بود- پيش شتافت و زهدان را آورد و
در حالى كه پيامبر (ص) در سجده بود، آن را بين شانههايش انداخت. ماجرا به گوش
فاطمه (س) رسيد. با شتاب خود را به مسجد رسانيد، زهدان را برداشت و چون شير بچهاى
به طرف ابوجهل و يارانش- كه از اين اقدام نابخردانه قهقهه مستانه سر داده بودند-
شتافت و بچه دان شتر را به سوى ايشان افكند و آنان را به باد سرزنش گرفت. [3]
و بدين
ترتيب فاطمه (س) در همه مقاطع سخت رسالت پيامبر (ص) در مكه با او همراه بود و تا
حد توان از وى دفاع مىكرد و در كشيدن بار رسالت پدر بر دوش، سهمى داشت.
[1]
. بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار با جوانان به مناسبت هفته جوان
1377/2/7 (برخورد شايسته باجوانان در آيينه
نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامى، ص 209-210)