نام کتاب : علل پیشرفت و انحطاط مسلمین نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 116
اين مسأله نقطه عطفى شد براى توسعه افكار خمود كننده در
ميان مسلمانان؛ يعنى:
افكار جبرىگرى و اعتقاد به اين كه سرنوشت انسان از پيش
تعيين شده است و براساس قضا و قدر محتوم، پيش خواهد آمد و خواست وى در تغيير يا الغاى
آن نقشى ندارد. اين تفكّر انحرافى در ميان مسلمانان چنان ريشه دواند كه نيروى اراده
و فعاليت را از آنان سلب نمود، اين انديشه خطير توسط افراد كوتاه فكر و مادى مسلك تبليغ
و در مواردى با روايات جعلى و خرافهآميز پشتيبانى شد، در تعليمات مذهبى مسلمانان راه
يافت و در دل بيشتر آنان در حدّ باور و عقيده ثابت، رسوخ كرد و سدّ راه ترقّى مسلمانان
گشت. [1] اين تفكر با گسترش مذهب اشعرى، جان بيشتر گرفت و تفكّرات شيعى را نيز تحت
تأثير قرار داد، استاد مطهرى مىنويسد:
«بدون شك، رواج مذهب اشعرى در عالم اسلام، آثار زيادى
گذاشت. فِرَق ديگر مانند شيعه، هر چند رسماً از آنها تبعيّت نمىكردند، اما از نفوذ
عقايد آنها، مصون نماندند. لهذا، با آن كه مكتب شيعى با مكتب اشعرى مخالف است، در
ادبيات عربى و فارسى شيعى، آن اندازه كه از محكوم بودن بشر در برابر سرنوشت سخن رفته،
از آزادى و اختيار، سخن نرفته است، با آن كه طبق تصريحات پيشوايان شيعه- يعنى:
اهل بيت عليهم السلام- قضا و قَدَر عمومى با اختيار و
آزادى بشر منافات ندارد. در اثر تفوّق و تسلّط مكتب اشعرى بر جهان اسلام و ادبيات اسلامى،
كلمه «سرنوشت» و «قضا و قدر» هراسانگيز و مرادف با جبر و عدم آزادى معرفى شده است
و اين خود، بهانهاى به دست اروپاييان مسيحى داده كه علتالعلل انحطاط مسلمين را اعتقاد
به قضا و قدر بدانند و چنين وانمود كنند كه اسلام، خود يك آيين جبرى است و در آن هرگونه
اختيار و حرّيت سلب شده است.» [2]
بسيار روشن است كه «سرنوشت» به اين معناى تحريف شده، روح
تحرّك و تلاش را از مردم مىگيرد و هر نوع ظلم و بدبختى را تقدير و خواست الهى تفسير
مىكند. در اين
1) - عروة الوثقى، كاظمى خلخالى، ص 109 با تصرف.
2) - مجموعۀ آثار، ج 1، ص 376 - 377.
نام کتاب : علل پیشرفت و انحطاط مسلمین نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 116