نام کتاب : علل پیشرفت و انحطاط مسلمین نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 148
خلاصه درس
1- «علمانيت» و جدايى دين از سياست در هدفمندى و تغيير
ثبات و اختصاص هر يك از آنها به حوزه دنيا و آخرت و محدود كردن رسالت دين در آخرتجويى
و تقدّسگرايى و تفسير سياست به نوعى فريبكارى، از ديگر شيوههاى استعمار قديم و جديد
است. اين شيوه در ميان عوام مقبول و مؤثّر افتاد و باور كردند كه حوزه دين با سياست
جدا است، در حالى كه اسلام مكتبى است فراگير و رسالتى جُز اصلاح دنيا و آخرت مردم ندارد.
بنابراين، مرزبندى امور و اختصاصى بخشى از آنها به دين و بخشى به سياست بىمعنا است؛
چرا كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله حكومت را با ديانت عجين ساخت و خود بهطور
مستقيم حكومت تشكيل داد؛ هم رهبر مذهبىِ مردم بود و هم رهبر سياسى آنان.
2- استعمار به بهانه ساماندهى به اوضاع يك كشور اسلامى.
از طريق قراردادهاى تجارى، صنعتى و كشاورزى، برخى از امتيازات اقتصادى آن را به دست
مىگيرد و آن را به خود وابسته مىكند و مفاسد فرهنگى و اخلاقى خود را با اين بهانه
رواج مىدهد. قرارداد رژى از جمله آنها است.
3- استعمارگران با مداخله نظامى، سلطه خود را در كشورهاى
اسلامى كامل مىكنند و اين نيز از دو راه ممكن است: از راه وابستگى فن آورى و صنايع
نظامى و تسليحاتى و از راه سركوبى غير مستقيم و به بهانه ايجاد صلح و امنيت.
4- كيفيت تسلّط استعمارگران بر كشور اسلامى اسپانيا گواه
زندهاى بر شيوههاى گوناگون استعماراست.
پرسش
1- آيا دين از سياست جدا است؟
2- مقصود از استعمار اقتصادى چيست؟ (با ذكر نمونهاى توضيح
دهيد.)
3- استعمار چگونه از راه نظامى كشورى را مستعمره مىكند؟
4- نمونهاى از عملكرد استعمار را ذكر كنيد.
نام کتاب : علل پیشرفت و انحطاط مسلمین نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 148