نام کتاب : علل پیشرفت و انحطاط مسلمین نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 36
و تاريخى نيست كه همه علوم را بهطور زيربنايى بررسى كند،
بلكه كتابى است كه براى هدايت و تربيت بشر نازل شده و در اين مدار، از بيان اصول و
امورى كه براى پيمودن راه هدايت و رسيدن به اهداف عالى تربيت لازم است دريغ نورزيده
و همه امور معنوى و انسانسازى در آن لحاظ شده است:
(وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ الَّا
فى كِتابٍ مُبين)؛ [1]
... و هيچتر و خشكى وجود ندارد، جز اينكه در كتابى آشكار
ثبت است.
البته هر چيزى كه با هدف قرآن رابطه مستقيم يا غير مستقيم
دارد در آن موجود است، نه همه حقايق هستى؛ بسان كسى كه در معرفى كتابى جامع و دائرةالمعارف
فقهى مىگويد: «اين كتاب نفيس داراى همه چيز است»؛ يعنى: در مسائل فقهى جامعِ همه مسائل
است و هيچ نقص و كاستى در آن يافت نمىشود، نه اينكه همه معارف بشرى در آن بحث و بررسى
شده است. [2] اين گفتار صادق آل محمد عليه السلام مؤيد اين حقيقت است:
«خداوند در قرآن هر چيزى را بيان كرده است. به خدا سوگند،
از چيزى كه مورد نياز مردم بوده كم نگذاشته تا كسى بگويد اگر فلان مطلب درست بود، در
قرآن نازل مىشد. آگاه باشيد، همه نيازمندىهاى بشر را خدا در آن نازل كرده است.» [3]
پس از انتشار تعاليم قرآن، جوامع صدر اسلام در حجاز و
خارج از آن، دريافتند كه اسلام دينى است متمايز از اديان گذشته؛ دينى است برخلاف اديان
هندى و چينى كه فعاليت انسانى را به جهان واپسين مختص مىكند و برخلاف انجيل تحريف
يافته كه ديانت را در عُزلت گزينى و رهبانيت و دورى از جامعه خلاصه مىكند، بلكه مكتبى
است دنيوى و اخروى؛ مكتبى است كه پيروان راستين آن تأمين دنيا را در كنار آخرت از خدا
مىخواهند: