نام کتاب : علل پیشرفت و انحطاط مسلمین نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 58
سازماندهى علوم
اسلام همزمان با ترغيب مردم به فراگيرى علم، آن را ردهبندى
نمود و مرز هر كدام را مشخص كرد. علومى را كه ارزش حياتى نداشت و براى بُعدى از زندگى
انسان مفيد نبود، زايد و بيگانه شمرد و با آموزش و توسعه آن به مخالفت برخاست.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وارد مسجد شدند، عدهاى
گرد مردى را گرفته بودند، پرسيدند: اين مرد كيست؟ گفتند: او علّامه است. فرمودند: علّامه
چيست؟ [و شما به چه كسى علّامه مىگوييد؟] گفتند: او به انساب، اشعار، حوادث و وقايع
عرب و دوران جاهليّت آگاه است. فرمودند: «اين علمى است كه ندانستن آن به انسان ضررى
نمىزند و دانستنش سودى نمىبخشد.» سپس فرمودند:
علم بر سهنوع است: نشانهاى استوار [دال بر وجود خدا
و اصول دين]، علم بهقوانين ثابت و روش پا بر جا و جز آنها، زايد است [و نقشى در
زندگى فردى و اجتماعى بشر ندارد.]
تقسيمات سهگانه مطابق مراحل سهگانه عقل، نفس و حسّ وجود
آدمى است كه به ترتيب، از آن به «فقه اكبر»، «فقه اصغر» و «اخلاق» تعبير مىشود؛ اوّلى
جهانبينى و علم كلام، دومى احكام عملى و بايد و نبايدها و سومى تبيين شايدها و نشايدها
و روش تهذيب نفس را عهدهدار است. [2] در پرتو اين تعليمات نبوى بود كه مسلمانان تعليم
و تعلّم خود را در قرائت، كلام، تفسير و فقه محدود نكردند، بلكه در علوم فلسفه، رياضيات،
ادبيات، هنر، موسيقى، جغرافيا، تاريخ و نجوم نيز به تحقيق پرداختند. در واقع، آنان
تفكّر علمى خود را بر مدار دو محور جسم و جان متمركز نمودند و بر اين پايه، علوم را
تقسيم كردند؛ چرا كه بخشى از علوم مربوط به بعد مادى انسان است؛ همانند طب، فيزيك،
شيمى و جغرافيا و برخى نيز مربوط به بُعد روحانى و معنوى انسان؛ همانند