نام کتاب : فاطمه(س) حامی ولایت نویسنده : حسینی شاهرودی، محمد جلد : 1 صفحه : 104
پس حضرت
زهرا عليها السلام در حالى كه از شدت گريه و ناله سخت ناتوان شده بود و غريبانه
مىگريست، زمزمه ديگرى را آغاز كرد و فرمود:
... پدر
جان! پس از تو، اسلام سخت دچار غربت شد. آرى، پدرم اگر منبر پر نورى را كه بر فراز
آن مىنشستى مشاهده مىكردى، درمىيافتى كه چگونه غبار ظلمت و تاريكى آنرا
فراگرفته است! [1]
آن حضرت
چون به خانه مىآمد چنان سايه غم بر وجودش سنگينى مىكرد كه اشك و آه و ناله چون
باران بهاران همراه با صاعقه بر وجودش فرو مىريخت، گريههاى جانسوز زهرا عليها
السلام كه اعلام غربت اسلام و نارضايتى از وضع موجود بود، هر چند ماهيت غاصبان را
بخوبى روشن ساخت و سخن روز مردم شد ولى چندان تأثيرى در دل سخت آنان نگذاشت. بلكه
جمعى از پيرمردان و ريشسفيدان كودن، كه چوبهاى تراشيده عناصر ناپاك بودند، به نزد
على عليه السلام آمدند و از اشك و آه فاطمه عليها السلام زبان به گله و شكايت
گشودند و گفتند:
اى
ابوالحسن، فاطمه شب و روز گريه مىكند و همين امر آسايش را از ما رُبُوده است. نه
شب در بستر خود آرامش داريم و نه روز هيچگونه آرامشى براى انجام كارهاى ما باقى
مىگذارد. به او بگو يا روز گريه كند، شب آرام گيرد، و يا شب گريه كند و روز را به
سكوت برگزار كند.
على عليه
السلام آنان را در رساندن پيامشان مطمئن ساخت، آنگاه نزد