نام کتاب : فاطمه(س) حامی ولایت نویسنده : حسینی شاهرودی، محمد جلد : 1 صفحه : 91
«يا فِضّةُ إلَيكِ فَخُذِينىِ! فَقَدْ وَاللَّهِ قُتِلَ ما فِى
احْشائِى مِنْ حَمْلٍ [1] اى
فضّه! مرا درياب. به خدا سوگند، فرزندى كه در شكم داشتم كشته شد.»
در اين
هنگام على عليه السلام كه اين جسارت عمر را ديد جلو آمد و گريبان او را گرفت، بر
زمين كوفت و چنان بينى و گردن عمر را بهم مىفشرد كه چيزى به كشتن او باقى نمانده
بود. اما سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را به ياد آورد كه او را به صبر و
بردبارى فراخوانده بود. از اين رو فرمود:
اى پسر
صهّاك! [2] به خدائى كه محمد صلى الله عليه و آله را به پيامبرى گرامى داشت، اگر
تقدير و فرمان الهى نبود هر آينه درمىيافتى كه نمىتوانى به خانه من داخل شوى.
عمر كمك
طلبيد، گروهى از رجّالهها به خانه وارد شدند و بر على عليه السلام ازدحام كردند و
آن حضرت را گرفتند و كشانكشان به طرف مسجد بردند. [3]
فاطمه
عليها السلام كه ناظر آن واقعه دردناك بود، بهسختى خود را به على عليه السلام
رساند، دست در دامن آن حضرت افكند و ميان او و آن گروهِ از خدا بىخبر حايل شد.
عمر از قُنفُذ خواست تا دست زهرا عليها السلام را از دامان على عليه السلام كوتاه
كند. قُنفُذ نيز آنچنان با تازيانه بر بازوان زهراى اطهر عليها السلام زد كه از
شدّت ضربه دُملى ايجاد شد. [4] چنانكه مرحوم آيةالله