و اثر
(ضربت) كه مانند دُملى در بازوى زهرا بر جاى ماند، محكمترين دليل است.
وقتى على
عليه السلام را وارد مسجد كردند، حضرت به قبر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله كه
رسيد اين آيه را قرائت فرمود:
(يَا بْنَ امَّ انَّ القَوْمَ اسْتَضْعَفُونِى و كادُوا
يَقتُلُونَنِى)[1]
فرزند
مادرم! اين گروه مرا در فشار گذاردند و ناتوان كردند و نزديك بود مرا بكشند.
چون حضرت
امير عليه السلام نزد آنان رسيد، عمر از او خواست تا با ابوبكر بيعت كند!
على عليه
السلام فرمود: من به خلافت سزاوارترم. با شما بيعت نخواهم كرد و اين شماييد كه
بايد با من بيعت كنيد.
عمر گفت:
تو را رها نخواهم كرد تا بيعت كنى!
على عليه
السلام فرمود: عمر! پستان را بدوش، تا سهمى عايدت گردد. امروز گره خلافت را براى
وى محكم ببند تا فردا براى تو بازگرداند. به خدا سوگند، كه بيعت نخواهم كرد.
عمر گفت:
در اين صورت گردنت را خواهم زد!
على عليه
السلام فرمود: اگر چنين كنيد، بنده خدا و برادر پيامبر را به قتل رساندهايد!