نام کتاب : مروری بر زندگانی فرماندهان اسلام نویسنده : شیخیان، علی جلد : 1 صفحه : 124
ادب
خاص عباس در برخورد با امام حسين (ع) بسيار چشمگير بود. او امام را برادر صدا
نمىكرد و همواره امام حسين (ع) را با عبارت: «سيّدى و مولاى ...» خطاب مىنمود. [1]
در حماسه عاشورا
روز
هفتم محرّم يزيديان آب را به روى اصحاب امام حسين (ع) بستند. آن حضرت برادرش عباس
را مأمور تهيه و تدارك آب براى خيمهگاه جبهه حق كرد. عباس به همراه سى مرد سوار و
بيست نفر پياده به سوى فرات روان شدند. فرات در محاصره نيروهاى دشمن بود و براى
دسترسى به آب بايد عملياتى قهرمانانه صورت مىگرفت. اين گروه به شط رسيدند و مشكها
را از آب پر كردند. در حال برگشت از فرات، نگهبانان راه را بر آنان بستند. جمعى با
نيروهاى دشمن به نبرد پرداختند و جمعى ديگر آب را به مقصد رساندند. عباس، خود در
جمع كسانى بود كه سلاح بركف نبرد مىكردند. آنها پس از انجام موفق اين مأموريت، به
خيمهها بازگشتند. [2]
غروب
نهم محرّم، عمر سعد فرمانده سپاه باطل، فرمان حمله داد و جمعى به اردوگاه
اباعبداللَّه (ع) تاختند. امام، برادرش عباس را همراه بيست نفر براى گفتگو با
مهاجمان فرستاد.
حمله
كنندگان گفتند يا جنگ يا تسليم. عباس اين خبر را به امام رساند. امام حسين (ع)
فرمود:
بيعت
و سازش هرگز! ما براى جنگ آمادهايم. برادرم عباس! برو و از اينان بخواه كه تا
فردا صبح به ما مهلت دهند تا امشب به عبادت خدا و تلاوت قرآن بپردازيم، كه من نماز
را بسى دوست مىدارم. [3]
امان نامه
صداى
شمر از پشت خيمههاى امام حسين (ع) به گوش رسيد. او عباس و برادرانش را صدا مىكرد
تا به آنها امان نامه بدهد. عباس بى اعتنايى كرد، ولى امام فرمود:
برادرم
عباس! هر چند او فاسق است، ولى جوابش را بده، ببين چه كار دارد؟
عباس
به همراه برادرانش از خيمه بيرون رفتند. شمر امان نامهاى را كه ابن زياد داده
بود، به عباس نشان داد و گفت: