نام کتاب : مروری بر زندگانی فرماندهان اسلام نویسنده : شیخیان، علی جلد : 1 صفحه : 133
زهير
نزد امام رفت و با رويى گشاده و خوشحال بازگشت و دستور داد تا اسباب سفر را پيش
امام ببرند و به همسرش گفت: تو را طلاق دادم تا به سبب من آسيبى به تو نرسد. سپس
به يارانش گفت: هر كس مايل است با من بيايد و گرنه اين آخرين ديدار ماست. [1] بدين
گونه او براى مقابله با ظلم امويان در زمره ياوران و همراهان امام درآمد.
نقش او در كربلا
وقتى
حرّ از ادامه حركت كاروان امام (ع) به سمت كوفه جلوگيرى كرد، زهير به امام پيشنهاد
كرد تا به جنگ لشكر حرّ برود و گفت: چون نيروهاى حرّ اندكند، مىتوانيم بر آنها
پيروزى شويم، ولى امام حسين (ع) فرمود: ما جنگ را شروع نمىكنيم. [2]
زهير
فرماندهى جناح راست را به عهده داشت. [3] رشادتهاى زيادى از خود نشان داد كه يكى
از آنها زمانى بود كه شمر به خيمه امام (ع) هجوم آورد و اعلام كرد كه قصد آتش زدن
آن را دارد. با گروهى از يارانش به شمر و يارانش حمله كرده، آنها را از خيمهها
عقب راندند. [4]
صحنه
ديگر، ظهر عاشورا بود كه زهير و سعيد بن عبداللَّه جلوى امام (ع) بايستند تا نماز
را برپا كند، [5] آنان تيرها را با جان و دل پذيرا شدند تا امام نماز ظهر را به
پايان رساند.
سخنان و شعارهاى زهير
گفتهاند:
وقتى سپاه دشمن به طرف امام حسين (ع) حمله كرد، زهير كه با سلاح كامل سوار اسب
بود، به استقبال دشمن آمد و گفت: اى مردم كوفه ... خدا ما و شما را به بازماندگان
پيغمبر خويش امتحان مىكند. از پشتيبانى عبيداللَّه دست برداريد. اينان كسانىاند
كه بر چشمان شما ميل مىكشند و دست و پايتان را قطع مىكنند، اعضاى بدنتان را
مىبرند و جسدتان را بر درختان خرما آويزان مىكنند و پارسايان و قاريان شما مثل
حجر بن عدى را مىكشند.