نام کتاب : مروری بر زندگانی فرماندهان اسلام نویسنده : شیخیان، علی جلد : 1 صفحه : 15
او با
اين تفكر و اعتقاد، لحظهاى از مسير حق منحرف نشد و همچون سربازى جانباز، آماده و
دست به شمشير بود و چشم به اشاره على (ع) داشت تا هر فرمانى دهد، بىدرنگ به اجرا
درآورد. [1]
هنگامى
كه امام على (ع)، شب هنگام به همراه حضرت زهرا (س) و امام حسن (ع) و امام حسين (ع)
براى يارى خواستن به درب خانههاى بدريون مىرفت، مقداد از معدود افرادى بود كه
عملًا آمادگى خود را براى يارى آن حضرت اعلام كرد. [2] او جزو دوازده نفر از
اصحابى بود كه خلافت ابوبكر را قبول نداشتند و قصد به زير كشيدن او را از منبر
داشتند، ولى چون با امام (ع) مشورت كردند، حضرت آنها را از اين عمل به خاطر
پيامدهاى بعدى بازداشت. [3] در جريان بيعت اجبارى از امام براى خليفه اول كه
ستمگران، حريم بيت امامت را شكستند، ياران حضرت با شهامت به دفاع از او پرداخته و
هر يك سخنى در جمع ايراد كردند؛ مقداد در اين ميان گفت:
اى
على! به چه چيز مرا امر مىكنى. به خدا سوگند، اگر فرمان دهى با شمشير بزنم،
مىزنم و اگر فرمان دهى خوددارى كنم، خوددارى مىكنم. [4]
با
اين حال، مقداد در دوران خلافت عمر، با اجازه امام و براى حفظ اسلام در برابر
خطرات دشمن خارجى در دو جنگ بزرگ «حمص» و «مصر» شركت جست.
در
جنگ حمص (سال 15 هجرى) حاكم شهر «يلى» در منطقه حمص شد و در جنگ مصر (سال 20
هجرى) فرمانده يكى از گردانهاى هزار نفرى بود. [5]
با
مرگ عمر، مقداد سعى كرد كه داخل خانهاى شود كه شوراى 6 نفره جمع شده بودند، ولى
مانع او شدند. او فقط توانست از پنجره اتاق سخنانى بگويد كه بخشى از آن چنين است:
...
با مردى كه در جنگ بدر شركت نكرده و بيعت رضوان را با رسول خدا ننموده و در جنگ
احد فرار كرده (يعنى عثمان) بيعت نكنيد. [6]
[1] . سفينة البحار، ج 2، ص
409، انتشارات كتابخانۀ سنايى