نام کتاب : مروری بر زندگانی فرماندهان اسلام نویسنده : شیخیان، علی جلد : 1 صفحه : 61
خداوندا،
او را در دين فقيه گردان و علم تأويل و تفسير را به او بياموز. [1]
ابن
عباس علاقه فراوانى به امام حسن و امام حسين عليهما السّلام داشت و به آنان عشق
مىورزيد و با اينكه از آن دو مسنتر بود، براى آنها ركاب مىگرفت و لباسشان را
مرتب مىكرد و به طعن ديگران در اين موارد پاسخ مىداد. [2]
مشاور امام
پس از
به خلافت رسيدن حضرت على (ع)، طلحه و زبير استاندارى بصره و كوفه را از آن حضرت
درخواست كردند. حضرت على (ع) با ابن عباس خلوت كرد و نظر او را در اين باره جويا
شد. ابن عباس نيز با واگذارى كوفه و بصره به آن دو مخالفت نمود و حضرت على (ع) نظر
او را پسنديد و آن را اجرا كرد. [3]
آن
گاه كه خبر بيعت شكنى طلحه و زبير و حركت آنها به سوى بصره به امام رسيد، حضرت به
سوى بصره حركت كرد، و به قبيله «طىّ» رسيد از ابن عباس درباره كوفيان نظر خواست.
او گفت: عمار را براى بسيج آنان بفرست؛ زيرا او سابقه طولانى در اسلام دارد .... و
من نيز با او مىروم و فرزندت حسن را نيز همراه ما بفرست. امام على (ع) نظر او را
پذيرفت و آنها را به كوفه فرستاد. [4]
فرستاده ويژه امام
پيش
از آغاز جنگ جمل، چون فرستاده امام (صعصعه) از نزد طلحه و زبير بىنتيجه بازگشت،
آن حضرت ابن عباس را فرستاد. او هم مأموريت را انجام داد و ضمن مذاكره طولانى به
عزم آنان در جنگ با امام پى برد و به آن حضرت گزارش داد. سپس حضرت على (ع) مأموريت
جديدى به او داد كه به سوى عايشه برگردد و بيرون رفتنش از خانه پيامبر (ص) را
يادآورى كند و او را از تخلّف فرمان خدا و كنار گذاشتن پيمان پيامبر (ص) بترساند.
ابن عباس در اين مأموريت نيز اصرار آنان را بر جنگ به امام گزارش داد.