نام کتاب : مقایسه دو دوره جاهلیت و اسلام و علل گسترش نویسنده : بینش، عبدالحسین جلد : 1 صفحه : 150
خدا مردهها را زنده گردانيد و كورى مادر زاد و
پيسى را علاج كرد و حجت را بر آنها تمام كرد و خداوند محمد (ص) را در وقتى مبعوث
كرد كه هنر غالب آن عصر، سخنرانى و سخنورى بود- و به گمانم (گمان راوى) فرمود شعر
بود- پس نبى مكرّم ا زطرف خداوند پندها و دستورات شيوا و حكيمانهاى آورد كه گفتار
آنها را بيهوده ساخت و حجت را بر آنها ثابت كرد.» [1]
آرى قرآن وارد پرشورترين معركهها شد و نخبگان سخن
عرب را به هماوردى طلبيد، اما آنان با كمال غرورى كه داشتند و شايد در ابتدا آن را
مبارزهاى كم خرج و پرفايده مىيافتند، از معارضه با قرآن عاجز ماندند و قرآن كريم
يكه تاز بى رقيب ميدان فصاحت شد، و سند اسلام اعتبار تمام يافت.
مراحل هماورد جويى
كافران ترديد داشتند كه قرآن سخن خداوند است و به
اين بهانه كه آن نيز از نوع گفتار بشر است، از پذيرش آن سرباز مىزدند. خداوند در
ابتدا به منكران اعلام كرد كه اگر در الهى و آسمانى بودن قرآن ترديد دارند و تصور
مىكنند كه زاييده فكر بشر است همانند آن را بياورند:
يا مىگويند: او قرآن را با زبان خويش بافتهاست!
نه، واقعيت اين است كه آنان ايمان نمىآورند. پس بايد گفتارى همانند آن بياورند
اگر راست مىگويند.
در مرحله بعد تخفيف داد و از مخالفان خواست كه اگر
مىتوانيد مانند ده سوره از قرآن بياوريد. همچنين عنوان كرد كه لازم نيست اين كار
را به صورت فردى انجام دهيد، بلكه مىتوانيد هر كسى را غير از خداوند به يارى
بطلبيد: