و كسانى كه شرك ورزيدند گفتند: اگر خدا مىخواست ما
هيچ چيز را غير او نپرستيده بوديم، نه ما و نه پدران ما، و هيچ چيز را بدون فرمان
او حرام نمىكرديم.
عرب روزگار جاهليت به قيامت و زنده شدن پس از مرگ
اعتقادى نداشت، پرستش بتها نيز به خاطر زندگانى دنيوى بود. قرآن كريم داستان مردى
را كه استخوان پوسيدهاى نزد پيامبر (ص) آورد و گفت: آيا خداوند اين را دوباره
زنده مىكند؟ چنين آورده است:
و براى ما مثل آورده، گفت: استخوانهايى را كه
پوسيده و خاك شده، چه كسى زنده مىكند؟ محو بت پرستى از جزيرةالعرب و استقرار
توحيد در آن سرزمين را بايد از كارهاى شگفتانگيز اسلام دانست. مردمى كه بت، در
خانه و صحرا و در سفر و حضر، انيس و مونس آنها بود و در تمام امور زندگىشان مؤثر
شمرده مىشد، بافتههاى فكر و ساختههاى دست خود را به دور افكنده، به مناديان
توحيد خالص بدل شدند. اين را بحق بايد يك معجزه دانست؛ معجزهاى كه آثارش تا به
امروز باقى است و همچنان نيز باقى خواهد ماند. قرآن كريم عاليترين مفاهيم توحيد را
به آنان القا كرد، و راسخترين اعتقاد به رستخيز را در آنان پديد آورد.
سرنوشت بتها:
پس از ورود رسول خدا (ص) به مدينه شكستن بتها به
دست خود مردم آغاز شد و بتها طعمه آتش تنور گرديد. [3] اوّلين بت بزرگى كه در سال
هشتم هجرى به دست