نام کتاب : احکام حقوقی اسلام نویسنده : یوسفیان، نعمت الله جلد : 1 صفحه : 26
اضطراب و وحشت باشد، حاكم بايد عذر او
را با آنچه مناسب آن است، برطرف كند.
ب- اگر سكوت او به جهت عذرى نباشد، بلكه
از روى بىتوجّهى و لجاجت باشد، حاكم با لطف و مدارا او را وادار به پاسخ مىكند،
آن گاه چنانچه باز بر سكوت خود اصرار ورزد، با شدّت و تندى او را به جواب دادن
وادارد. [1]
2- هرگاه خوانده به جهت عذرى مانند كرى،
لالى يا ندانستن زبان خواهان، سكوت كند، بايد از راه اشاره صريح و مترجم به جواب
وى دسترسى يافت و مترجم بايد دو نفر عادل باشند و يك مترجم عادل كافى نيست. [2]
3- چنانچه خوانده ادّعاى عذر كند و در
تأخير آن مهلت بخواهد، قاضى به مقدارى كه مصلحت بداند، به او مهلت مىدهد. [3]
4- اگر خوانده جواب دهد كه «نمىدانم»
چنانچه خواهان وى را تصديق كند دعوا متوقف مىشود، تا خواهان، بيّنه اقامه كند، يا
اينكه ادّعاى خوانده را انكار كند، ولى اگر خواهان جهل خوانده را تصديق نكند و
ادّعا كند كه وى مىداند خواهان حق دارد از خوانده درخواست قسم كند. اگر قسم بخورد
ادّعاى دانايى او، با سوگندش ساقط مىشود و اگر خوانده قسم را به خواهان برگرداند
و خواهان قسم بخورد حقش ثابت مىشود. [4]
5- سوگند خوانده به اينكه از «دعوا
اطّلاعى ندارم» تنها ادّعاى دانستن او را ساقط مىكند. بنابراين، ادّعاى خواهان و
بيّنه او در خصوص علم خوانده به دعوا، پذيرفته نمىشود، اما حق واقعىِ خواهان با
سوگند خوردن ساقط نمىگردد و اگر بخواهد بر آن بيّنه اقامه كند، از او قبول
مىشود، بلكه مىتواند به مقدار حقش (از مال او) تقاص كند. [5]