نام کتاب : بررسی فقهی خروج از حاکمیت دینی نویسنده : فرازی، صادق جلد : 1 صفحه : 117
به جانم
سوگند، شما اسلحه و سواره و پياده نظام فراهم كرديد. بهتر آن بود كه نزد خداوند،
عذرى فراهم مىساختيد. از خداوند سبحان بترسيد. مانند آن زنى نباشيد كه پس از
ريسيدن، رشتههاى خويش را پنبه مىكرد. آيا من برادر دينى شما نبودم كه خون مرا
محترم مىشمرديد و من، خون شما را محترم مىدانستم؟ آيا حادثهاى رخ داده كه خونم
را براى شما حلال كرده است؟ [1]
4. پيش
از جنگ صفين، امام 7 نامههاى زيادى به معاويه نوشت و او را از جنگ پرهيز داد.
در يكى از اين نامههاى مىخوانيم:
اما بعد؛
ديرگاهى است تو و هواخواهانت كه ياوران شيطان رانده شدهاند، حق را افسانه
پيشينيان مىخوانيد و آن را فراپشت خويش مىافكنيد و سخت مىكوشيد تا با دستها و
دهانهاى خود، نور خدا را خاموش كنيد؛ اما خداوند، به ناخواست كافران، نورش را
فراگير مىكند. به خدا سوگند، به ناخواست تو آن نور، فراگستر مىشود و علم خدا به
همه جزئيات كارهايت رخنه مىكند و تو به سبب اعمالت كيفر مىبينى. پس در دنيايت كه
از تو جدا شدنى است، كارهاى نيكت را بر باد ده. گويا تو را به باطلت كه به سر
آمده، مىگيرند و به آنچه كردهاى و واژگونت ساخته، مؤاخذه كنند. پس آنگاه به
زبانه آتش در مىافتى، بىآنكه خداوند بر تو هيچ ستم رانده باشد، كه پروردگارت
هرگز بر بندگان ستم نمىراند. [2]
پاسخهاى
معاويه به نامههاى هدايتگر امام 7، بس بىشرمانه بود تا جايى كه ابن ابىالحديد
آرزو مىكند كاش كار امام على 7 بدان جا نمىكشيد كه معاويه خود را همسان او
بپندارد و چنين نامههاى وقيحانهاى بنويسد. [3]
5. امام
على 7 با خوارج نيز بارها گفت و گو كرد و همه همت خود را براى به راه آوردن آنان
به كار گرفت. گاه كسانى همچون عبداللَّه بن عباس و براء بن عازب را به سوى آنان مى
فرستاد و گاه خود با آنان سخن مىگفت. امام 7 در سخنان خود، ضمن تشريح