نام کتاب : بررسی فقهی خروج از حاکمیت دینی نویسنده : فرازی، صادق جلد : 1 صفحه : 119
2. امام
على 7 در صفين بر آب تسلط يافت و آنگاه با اهل شام مدارا ورزيد. يعنى در آب،
شريك و سهيمشان ساخت، بدان اميد كه به وى بگرايند و نيز از آن رو كه دلهايشان را
به دست آورد و دادگرى و نيك سيرتى را به ايشان نشان دهد. از آن پس، چند روز درنگ
ورزيد، بىآنكه وى پيك نزد معاويه فرستد يا معاويه نزد وى پيك روانه كند.
عراقيان
در اذن طلبيدن از على 7 براى نبرد، شتاب مىورزيدند و مىگفتند: اى امير مؤمنان!
ما كودكان و فرزندانمان را در كوفه بر جاى نهاده و به پيرامون شام آمدهايم تا در
آن وطن گزينيم؟ به ما اذن نبرد بده، كه سپاهيان به بهتان زنى درافتادهاند. على
7 به ايشان گفت: «چه بهتانى زدهاند؟».
يكى از
آنان گفت: آنها مىپندارند تو از بيم مرگ، جنگ را خوش نمىدارى. برخى نيز گمان
مىكنند تو در نبرد با شاميان، دچار ترديدى. فرمود:
تا
امروز، چه زمان جنگ را ناخوش داشته ام؟ شگفتا كه به وقت نوخاستگى و شادابى، دوستار
جنگ بوده باشم و به گاه پيرى، پس از سپرى شدن عمر و نزديك شدن مرگ، از آن بيزار
گردم! و اما اين كه در [جنگ با اين] قوم به شك افتاده باشم. اگر چنين بود، بايد
در [جنگ با] اهل بصره نيز به شك مىافتادم. به خدا سوگند، پيدا و پنهان اين موضوع
را كاويدم و ديدم تنها راه، جنگيدن است و اگر چنين نكنم، از خدا و پيامبرش سر
پيچيدهام. اما اين كه با ايشان تأنى به خرج مىدهم، بدان اميد است كه هدايت يابند
يا [دست كم] گروهى از ايشان هدايتپذيرند[1]
3. روايت
شده كه على 7 با يارانش نشسته بود كه زنى زيبا از كنارشان گذشت و جماعت با چشمان
خود او را دنبال كردند. امام 7 گفت: