responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : بررسی فقهی خروج از حاکمیت دینی نویسنده : فرازی، صادق    جلد : 1  صفحه : 120

مردى از خوارج گفت: خداوند، كافر را بكشد! چه خوب مى فهمد! جماعت برخاستند تا او را بكشند. على 7 گفت:

درنگ ورزيد! دشنام را مى توان با دشنام پاسخ داد و مى توان از گناه آن گذشت[1]

4. روزى على 7 بر منبر بود، مردى آمد و سؤالى كرد. على 7 بلافاصله جواب گفت.

يكى از خوارج از بين مردم فرياد زد: خدا بكشد اين را؛ چقدر دانشمند است! ديگران خواستند متعرض شوند. اما حضرت فرمود رهايش كنيد. او به من تنها دشنام داد. [2]

5. خوارج در نماز جماعت به على 7 اقتدا نمى‌كردند؛ زيرا او را كافر مى‌پنداشتند.

روزى يكى از آنان به نام «ابن الكواء» به نماز جماعت على 7 آمد و با فرياد بلند و در حالى كه آنان به نماز ايستاده بودند، آيه 65 سوره زمر را به عنوان كنايه به على 7 خواند. اين آيه خطاب به پيغمبر است كه به تو و همچنين پيامبران قبل از تو وحى شد كه اگر مشرك شوى، اعمالت از بين مى‌رود و از زيانكاران خواهى بود. او خواست به على 7 گوشه بزند كه سوابق تو را در اسلام مى‌دانيم. اما چون اكنون كافر شده‌اى اعمالت به هدر رفته است.

وقتى صداى او به قرآن بلند شد، حضرت سكوت كرد تا آيه را به آخر رساند. همين كه به آخر رساند، على 7 نماز را ادامه داد. باز ابن الكواء آيه را تكرار كرد و بلافاصله على 7 سكوت نمود. بعد از چند مرتبه‌اى كه آيه را تكرار كرد و مى خواست وضع نماز را به هم بزند، على 7 اين آيه را خواند كه مى فرمايد: صبر كن وعده خدا حق است و فرا خواهد رسيد، اين مردم بى ايمان و يقين، تو را تكان ندهند و سبكسارت نكنند. [3] حضرت ديگر اعتنايى نكرد و به نماز خود ادامه داد. [4]

6. روزى، على 7 در ميان مردم برخاست و با آنان سخن مى‌گفت كه از گوشه‌


[1]همان،ص 394-395.

[2]جاذبه و دافعۀ على7،ص 144.

[3].روم/6.

[4]جاذبه و دافعۀ على7،ص 144.

نام کتاب : بررسی فقهی خروج از حاکمیت دینی نویسنده : فرازی، صادق    جلد : 1  صفحه : 120
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست