نام کتاب : بررسی فقهی خروج از حاکمیت دینی نویسنده : فرازی، صادق جلد : 1 صفحه : 122
زانو
راست كردن. ... سپس براى بار دوم يورش برد و در دل دشمن، نفوذ كرد. با شجاعت و
جرئت بر آنان ضربه مىزد تا آنكه شمشيرش كج شد. آنگاه نزد يارانش برگشت و ايستاد و
در حالى كه با زانو شمشير خود را راست مىكرد، فرمود: به خدا سوگند، از اين كار،
جز خداوند و آخرت را در نظر ندارم. آنگاه رو به فرزندش محمد بن حنفيه نمود و
فرمود: فرزندم! اين چنين بجنگ[1]
3. به
نقل از جابر بن عمير انصارى، در بيان دلاورى على 7 در جنگ صفين: نه؛ سوگند به
خداوندى كه محمد 6 را به حق به پيامبرى برانگيخت، از زمانى كه خدا آسمانها و
زمين را آفريد، هرگز نشنيده ايم كه پيشواى مردمى در يك روز، به دست خويش چنين كند
كه على 7 كرد. چنانكه شمارندگان ذكر كردهاند، او بيش از پانصد نامآور عرب را
هلاك كرد؛ با شمشير كج شده خود به ميدان مىرفت و مىگفت:
از خداى
محمد 6 و شما پوزش مىخواهم كه شمشيرم چنين است. عزم كرده بودم كه آن را صيقل
دهم؛ اما اين سخن پيامبر خدا مرا از اين كار باز داشت كه فراوان مىفرمود:
شمشيرى
جز ذوالفقار و جوانمردى جز على نباشد.
و اين در
حالى بود كه من در كنار او مىجنگيدم. ما آن شمشير را مىگرفتيم و صاف مىكرديم.
سپس وى آن را از دستهاى ما گرفته، با آن به پهناى صف دشمن يورش مىبرد. [2]
4. حكيم
بن سعد در وصف نبرد نهروان مىگويد: آن نبرد بيش از اين به درازا نينجاميد كه ما
با اهل بصره درگير شديم و مهلتشان نداديم. گويى كه به ايشان گفته شده بود: بميريد!
پس مردند، پيش از آنكه اقتدارى يابند يا غلبهاى پيدا كنند. [3]
5. عفو و گذشت، پس از سركوبى توطئه
آنگاه كه
امام على 7، توطئه و فتنه مخالفان خويش را سركوب مىنمود، نسبت به بازماندگان
ايشان كه اظهار ندامت و پشيمانى مىنمودند يا از ناحيه ايشان خطرى متوجه