نام کتاب : بررسی فقهی خروج از حاکمیت دینی نویسنده : فرازی، صادق جلد : 1 صفحه : 25
تطبيق
وضعيت كارگزاران حضرت با موضوع خروج از حاكميت به معناى بيان شده، اندكى دشوار به
نظر مى رسد. اما با مطالعه اجمالى تاريخ حكومت آن حضرت، مى توان به مواردى اشاره
نمود:
1. در
تاريخ گزارش شده است كه در بحبوحه جنگ صفين، گروهى از فرماندهان سپاه آن حضرت كه
بعدها به سران خوارج شهرت يافتند، به بهانه اعتراض و ابراز مخالفت با عملكرد حضرت
در موضوع حكميت، راه خود را از آن حضرت جدا كرده، بيعت خود را شكستند. اينان بعد
از نافرمانى از امام 7، آزادانه دست به انتقاد از حكومت و ترويج عقائد باطل خويش
مىزدند [1] تا اين كه كارشان به خروج بر حاكميت انجاميد و به عمليات تروريستى روى
آوردند و امام على 7 نيز با آنان برخورد كرد. به نظر مىرسد عمل ايشان از زمان
كنارهگيرى از آن حضرت تا ارتكاب اعمال خشن مصداق «خروج از حاكميت» بوده و با
موضوع بحث ما تطبيق دارد. «زرعة بن البرج الطائى»، «شبث بن ربعى»، «خرّيت بن
راشد»، «حرقوص بن زهير التميمى» و «ابن الكوّاء» [2] از رهبران و افراد برجسته اين
گروه بودند.
2.
عدهاى از كارگزاران حضرت، جزو كارگزاران عثمان بودند كه حضرت بعد از مدتى آنها را
عزل كرد. اگر چه اينان توسط حضرت از حاكميت اخراج شدند، ولى قبل از آن به دليل
مخالفتشان با حضرت و نقض عملى بيعت، عملًا به «خروج از حاكميت» اقدام نموده بودند.
«ابوموسى
اشعرى» والى كوفه از جمله اين افراد بود. ابو موسى با على 7 بيعت كرد.
وقتى خبر
بيعت او به عمار ياسر رسيد، گفت: به خدا قسم او عهد و بيعتش را خواهد شكست و
كوششهاى على 7 را بى فائده خواهد نمود و لشكر او را تسليم خواهد كرد! [3] نقل
است گروهى از مردم با ابو موسى مشورت كردند كه آيا با فرستادگان على 7 به جنگ
بروند يا نه؟ او گفت: راه آخرت اين است كه در خانه بمانيد. [4] على 7 كسى را نزد