نام کتاب : بررسی فقهی خروج از حاکمیت دینی نویسنده : فرازی، صادق جلد : 1 صفحه : 64
...
همانند ماده شترهايى كه به سوى بچه هاى خود روند، به من روى نهاديد، وپياپى مى
گفتيد: بيعت، بيعت؛ من دستم را مى بستم و شما آن را مى گشوديد، من دستم را پس مى
بردم و شما مى گرفتيد و آن را به سوى خود مى كشيديد. بار خدايا، آن دو، پيوند خود بريدند
و بر من ستم كردند، و بيعت من گسستند، و مردم را بر ضد من برانگيختند.
4. در
نامهاى به طلحه و زبير: ... فان كنتما بايعتمانى طائعين فارجعا و توبا الى الله
من قريب. و ان كنتما بايعتمانى كارهين فقد جعلتما لى عليكما السبيل باظهاركما
الطاعة و اسراركما المعصية[1]
اگر شما
از روى اختيار با من بيعت كردهايد، بى درنگ از اين بيعتشكنى بازگرديد و توبه
كنيد، و اگر به اكراه بوده، به اظهار طاعت و در دل نهان داشتن معصيت، راه بازخواست
خود را بر من گشاده داشتهايد.
5. در
نامهاى به معاويه: لانها بيعة واحدة لا يثنى فيها النظر و لا يستأنف فيها الخيار،
الخارج منها طاعن، والمروى فيها مداهن. [2]
بيعت
كردن فقط يك بار است و دوباره در آن نمى توان امعان نظر كرد، انتخاب از سر گرفته
نمى شود. هر كه از بيعت بيرون رود طعن زننده است، و هر كه در پذيرفتنش درنگ كند
منافق و مداهنه كار است.
6. در
نامهاى به معاويه: انه بايعنى القوم الذين بايعوا ابابكر و عمر و عثمان على ما
بايعوهم عليه، فلم يكن للشاهد ان يختار و لا للغائب ان يرد، و انما الشورى
للمهاجرين والانصار، فان اجتمعوا على رجل و سموه اماما كان ذلك لله رضا. فان خرج
عن امرهم خارج بطعن او بدعه ردوه الى ما خرج منه، فان ابى قاتلوه على اتباعه غير
سبيل المؤمنين و ولاهاللهماتولى. [3]
همان
مردمى كه با ابوبكر و عمر و عثمان بيعت كردند بر همان مبنا با من هم بيعت
نمودهاند، پس كسى كه در اين بيعت حاضر بوده است، حقى ندارد كه كس ديگرى را انتخاب
كند و كسى