نام کتاب : بررسی فقهی خروج از حاکمیت دینی نویسنده : فرازی، صادق جلد : 1 صفحه : 86
5. لابد للامّة من امام يقوم بامرهم، و ينهاهم و يقيم فيهم
الحدود و يجاهد فيهم العدو و يقسم الغنائم و يفرض الفرائض و يعرفهم ابواب ما فيه صلاحهم
و يحذرهم ما فيه مضارهم[1]
مردم
ناچارند امامى داشته باشند كه رهبرى آنان را بر عهده گيرد، كسى كه آنان را نهى
نمايد، حدود را بين آنان اقامه كند، با دشمنان بجنگد و غنائم را تقسيم كند، فرائض
را مشخص كند، آنان را به آنچه به صلاح آنهاست راهنمائى و از آنچه به زيان آنهاست
برحذر دارد.
6. فان حقا على الوالى ان لايغيره على رعيته فضل ناله ولا طول خص
به، و ان يزيده ما قسم الله له من نعمة دنوا من عباده و عطفا على اخوانه، الا و ان
لكم عندى ان لا احتجز دونكم سرا الا فى حرب، و لااطوى دونكم امرا الا فى حكم،
ولااؤخر لكم حقا عن محله، ولااقف به دون مقطعه، و ان تكونوا عندى فى الحق سواء.[2]
شايسته
است كه والى اگر مالى به دستش افتاد، يا نعمتى مخصوص او گرديد، (رفتارش) با رعيتش
دگرگون نشود، بلكه نعمتى كه خدا به او ارزانى مىدارد سبب افزايش قرب او به بندگان
و توجه و مهربانى اش به برادرانش گردد. بدانيد حقى كه بر عهدة من داريد اين است كه
چيزى را از شما جز اسرار جنگى پنهان ندارم، و كارى بى مشورت شما نكنم جز اجراى حكم
خدا را، و حقى كه از آنِ شماست از موعد خود به تأخير نيفكنم و تا آن را به پايان
نرسانم از پاى ننشينم، و حق شما را به تساوى دهم.
7. يحق على الامام ان يحكم بما انزل الله و ان يؤدى الامانة.[3]
بر امام
واجب است بر اساس آنچه خدا نازل فرموده، حكم كند و امانت (حقوقمردم) راادانمايد.
8. حق على الامام ان يحكم بما انزل الله و ان يعدل فى الرعية.[4]
بر امام
واجب است بر اساس آنچه خدا نازل فرموده، حكم كند و در ميان رعيت به عدالت رفتار
كند.