دين تحقق نمىيابد ولى اثر آن التزامى است كه براى او
به وجود مىآورد و پيش از تحقق دين اصلى نمىتوان وعدهاى را كه داده شده است بر
هم زد. [1] بنابراين اجماع مذكور تمام نمىباشد. ميرزاى قمى در اين زمينه
مىنويسد: «شرط كردهاند كه مال در ذمّه باشد و بر آن نقل اجماع شده است و هم چنين
ذكر كردهاند كه ضمان موجب نقل مال است از ذمّه مضمون عنه به ذمّه ضامن. پس از آن،
در مواضع بسيار، مخالفت كردهاند؛ مثلًا در اعيان مغصوبه گفتهاند:
كه آنچه ثابت است بر ذمه، رد مال است نه نفس مال، و
در صورت تلف «ضمان ما ليس فى الذمه» است و همچنين در ضمان عهده معتقدند دركى كه
حادث شود از تصرفات مشترى در حين ضمان در ذمه مضمون عنه نيست و مثل «الق متاعك فى
البحر و انا ضامن» كه مالى در ذمه مضمون عنه نيست.» [2]
از مجموعه مباحث ارائه شده نتيجه مىگيريم كه؛ اولًا
دليل قاطعى بر بطلان ضمان مالم يجب وجود ندارد؛ ثانياً اشتغال ذمه بيمهگر به
جبران خسارت بعد از وقوع خسارت خواهد بود و اصولًا عقد بيمه بدين صورت انشا
مىگردد. بنابراين اصولًا بيمه از مصاديق ضمان مالم يجب نخواهد بود تا حكم به
بطلان آن شود.