سوگند به آنكه جان من در دست او است، (آن كارگزار)
هيچ چيز برندارد مگر روز قيامت آن را بر دوش خود همى كشد، اگرچه اشترى خروشان باشد
يا گاوى نعره زن يا گوسفندى كه بع بع مىكند. [1]
3- در نهج البلاغه در ماجراى هديه آوردن اشعث بن قيس
آمده است كه او براى پيروزى بر طرف دعواى خود در محكمه عدل على 7 متوسل به رشوه
شد و شبانه ظرفى پر از حلواى لذيذ به در خانه على 7 آورد و نام آن را «هديه»
گذاشت. على 7 برآشفت و فرمود:
مادرت در عزايت بنشيند، آيا به فريب من آمدهاى يا در
عقلت كمبودى پديد آمده، يا ديوانه شدهاى و يا هذيان مىگويى؟! به خدا سوگند، اگر
همه هفت اقليم عالم و هرچه در زير آسمان است به من دهند تا خدا را با ربودن پوست
جويى از دهان مورچهاى معصيت كنم، نپذيرم. بى شك اين دنياى شما براى من از برگى كه
ملخى مىجود ناچيزتر است. على را با نعمتى كه روى در زوال دارد و لذتى كه نمىپايد
چه كار؟! از به خواب رفتن عقل و زشتى لغزشها به خدا پناه مىبريم و از او يارى
مىجوييم. [2]
4- در مسير اميرمؤمنان 7 به شام، زمينداران انبار
(شهرى با ساكنان غير مسلمان) به ديدار آن حضرت رفتند و در حالى كه با خود شمارى
اسب تاتارى داشتند، در ركاب ايشان شروع به دويدن كردند. امام 7 فرمود: «اين
ستورانى كه با خود داريد براى چيست؟» عرض كردند: «براى شما هديه آوردهايم و براى
مسلمانان نيز غذا تهيه كردهايم و براى چارپايانتان هم علوفه فراوانى آماده
آوردهايم.» حضرت فرمود: «... و اما اين ستوران شما، اگر دوست داريد آنها را از
شما بپذيرم و به حساب خراجتان بگذارم، آن را مىگيرم، و اما غذايى كه براى ما تهيه
كردهايد، ما خوش نداريم كه از اموال شما چيزى بخوريم مگر در قبال پرداخت بهايش.»
عرض كردند: «اى اميرمؤمنان! ما آن را قيمت مىگذاريم و سپس بهايش را مىگيريم.»
حضرت فرمود: «در اين صورت شما قيمت