هنگامى كه پيامبر 6 از تبوك به مدينه بازگشت، خدمتش
رسيدند و عذر خواهى كردند؛ امّا پيامبر 6 حتى يك جمله با آنها سخن نگفت و به
مسلمانان نز دستور داد با آنها سخن نگويند. آنها در يك محاصره اجتماعى قرار گرفتند
...
مدتى به اين صورت گذشت و پيوسته انتظار مىكشيدند تا
توبه آنها قبول شود و آيهاى كه دليل بر قبولى توبه آنهاباشد نازل گردد؛ اما خبرى
نبود. در اين هنگام فكرى به نظر يكى از آنان رسيد و به ديگران گفت: اكنون كه مردم
با ما قطع رابطه كردهاند، چه بهتر كه ما هم از يكديگر قطع رابطه كنيم. آنها چنين
كردند به طورى كه حتى يك كلمه با يكديگر سخن نمىگفتند تا سرانجام پس از پنجاه روز
توبه و تضرع به پيشگاه خداوند توبه آنان قبول شد و اين آيه در اين زمينه نازل
گرديد. [1]
7- خداوند، موضعگيرى دو گروه مؤمنان و منافقان را
درباره حضور در جنگ و جهاد چنين وصف مىفرمايد:
كسانى كه ايمان آوردهاند مىگويند: «چرا سورهاى
نازل نمىشود؟ (كه در آن فرمان جهاد باشد)»؟ امّا هنگامى كه سوره محكمى نازل
مىگردد كه در آن نامى از جنگ است منافقان بيمار دل را مىبينى همچون كسى كه در
آستانه مرگ قرار گرفته به تو مىنگرند. پس مرگ و نابودى براى آنها بهتر است. [2]
8- خداوند بار ديگر با تهديد متخلفين از عمره يا صلح-
حديبيّه- مىفرمايد:
به متخلفان از اعراب بگو: به زودى از شما دعوت مىشود
كه به سوى قومى جنگجو برويد و با آنها پيكار كنيد تا اسلام بياورند. اگر اطاعت
كنيد خداوند پاداش نيكى به شما مىدهد، و اگر سر بپيچيد، همان گونه كه پيشتر نيز
سرپيچى نموديد، شما را عذاب دردناكى مىكند. [3]
9- آياتى كه درباره امر به جهاد نازل شدهاند، از باب
الامر بالشىء ينهى عن الضد دلالت آشكار بر نكوهيده و حرمت تخلف از جنگ و جهاد دارد.