دروغ،
براى همه كس حرام و زشت است، ولى براى مسؤولان و فرماندهان، زيانبارتر و
نكوهيدهتر است؛ چرا كه خواهى نخواهى، امربران، دير يا زود از دروغگويى فرمانده
خود آگاه مىشوند و جوّ بىاعتمادى و بدبينى نسبت به مدير و سازمان بر همه كس سايه
مىافكند و قطعاً به اهداف و موفّقيت مجموعه لطمه مىزند و آينده آن را با آسيب
جدّى مواجه مىسازد، چنانكه اين بيمارى، مسرى است و زيردستان نيز با الگوگيرى از
مافوق، به مديريت و ديگر همكاران خود، دروغ خواهند گفت و بر وخامت بدبينى و
بىاعتمادى خواهند افزود.
دروغهاى مجاز
شريعت
مقدّس اسلام، دروغ را به سبب مفسدهاى كه دارد، تحريم نموده است تا مصالح جامعه
اسلامى تأمين گردد، ولى گاه اتفاق مىافتد كه راست و دروغ، نتيجه معكوس مىدهند؛
يعنى «راست» فتنهانگيز مىشود و «دروغ» مصلحتآميز! در اينگونه موارد، آن دو
تغيير ماهيت داده، به جاى يكديگر مىنشينند و دروغگويى مجاز و راستگويى ممنوع
مىگردد. رسول اكرم 6 فرموده است:
اى على!
خداوند، دروغ مصلحتآميز را مىپسندد؛ چنانكه راست فسادانگيز را خوش ندارد.
امام
راحل قدس سره نيز مىنويسد:
خِرَد
آدمى، حكم مىكند كه دروغ گفتن براى رهايى از مفسدهاى كه از فساد دروغگويى
بزرگتر است، ايرادى ندارد. [2]
از جمله
مواردى كه مصلحت ايجاب مىكند كه انسان دروغ بگويد، امور زير است؛
1- براى اصلاح ميان مؤمنان؛ اگر ميان زن و
شوهر، دو برادر يا همكار يا دو گروه مسلمان، اختلافى رخ داده، مؤمنان ديگر بايد
ميانجىگرى كنند تا ميان آنها را آشتى دهند، در اينگونه موارد اگر ميانجى دروغى
بگويد كه به صلح و سازش آنان كمك كند، اشكالى ندارد.