نبايد
نيكوكار و بدكار، پيش تو، به يك منزلت باشند؛ چنين كارى سبب مىشود كه اهل نيكى به
نيكى بىرغبت شوند و بدكاران به بدى كردن مشتاق مىگردند، پس، هر يك را به كرده
خويش ملتزم ساز!
سيره
مديريتى آن حضرت نيز چنين بود كه علاوه بر تساوى حقوق و رعايت عدالت اجتماعى- به
مفهوم كلّى كلمه- مديران برجسته و افراد و گروهها را به خاطر كارهاى شايسته و
فوقالعاده تشويق مىكرد و زحمات آنان را پاس مىداشت؛ بهطور مثال؛ وقتى امام،
عازم جنگ جمل شد، امام حسن 7 و مالك اشتر را به كوفه فرستاد تا كوفيان
را براى جنگ بسيج كنند، تعداد فراوانى از جنگ آوران كوفه در محلّى بهنام «ذى قار»
به نيروهاى رزم پيوستند، امير مؤمنان 7 از حضور آنان، ابراز خرسندى كرد
و طىّ سخنانى از ايشان سپاسگزارى و به نبرد تشويقشان نمود. [1]
از سوى
ديگر آن رهبر معصوم، در پيشگيرى از جُرم و مجازات مجرمان و توبيخ خطاكاران نيز
جدّى بود؛
كميل بن
زياد نخعى، از ياران نزديك امام و والى شهر مرزى «هيت» بود، او بدون دستور و
هماهنگى با امام، به شهر «قرقسيا»- كه تابع حكومت شام بود- يورش برد و حوزه
مسؤوليّت او در اين اثنا مورد تاراج نيروهاى معاويه قرار گرفت. امير مؤمنان 7 پس از آگاهى از اين موضوع، به شدّت از كميل انتقاد كرد و طىّ نامه توبيخآميزى
به او نوشت:
«...
انَّ تَضْييعَ الْمَرْءِ ما وُلِّىَ وَ تَكَلُّفَهُ ما كُفِىَ لَعَجْزٌ حاضِرٌ وَ
رَأْىٌ مُتَبَّرٌ ...» [2]
همانا
تباه كردن حوزه حكومتى خويش و پرداختن به آنچه وظيفه شخص نيست، ناتوانى بالفعل و
انديشهاى ناصواب است.
حضرت
آيتاللّه خامنهاى به كارگيرى سيره امام على 7 را در سپاه مورد تأكيد
قرار داده، مىفرمايد:
يك اصل
ديگر هم، اصل رعايت ارزشهاى بين سازمانى و درون خودتان است؛ يعنى مسأله تشويق و
تنبيه برادران! تشويق و تنبيه را بايد جدّى گرفت و شماها فرمانده