نام کتاب : کلیات فقه اسلامی نویسنده : علی نوری، علیرضا جلد : 1 صفحه : 217
قُضات
چهار دستهاند كه از ميانشان يكى در بهشت و سه تاى ديگر در آتشند. مردى كه از روى
آگاهى به جور و ستم قضاوت نموده كه وى در آتش است. مردى كه از سر نادانى قضاوت
ظالمانه كرده كه او نيز در آتش است. مردى كه از روى ناآگاهى قضاوت به حق نموده كه
او هم در آتش است و مردى كه از روى علم و آگاهى، به حق قضاوت كرده، او در بهشت
است. [1]
اى
داوود، ما تو را جانشين در زمين قرار داديم پس ميان مردم، به حق حكم كن.
در اين
آيه، قضاوت به عنوان فرع خلافت الهى مطرح شده يعنى خلافت و نمايندگى خدا سبب شده
كه به انسان حق قضاوت داده شود. به بيان ديگر، قاضى جز با اجازه خداوند حق قضاوت
ندارد و بر اين اساس، مراجعه به قضاتى كه در حكومتهاى غير الهى كار مىكنند، حرام
و ممنوع است مگر اينكه براى استيفاى حق، راهى جز مراجعه به آنان نباشد.
استقلال سيستم قضايى اسلام
يكى از
ويژگىهاى نظام قضايى اسلام اين است كه سرنوشت آن را، جريانهاى سياسى حاكم تعيين
نمىكنند بلكه بر عكس، سرنوشت جريانهاى سياسى را سيستم قضايى مشخص مىكند. قاضى
مىتواند حتى شخص اول كشور را در صورتى كه كسى از او شاكى باشد، براى محاكمه احضار
كند و هر كس در هر مقام و منصبى كه هست، بايستى در موقع لزوم، بدون هيچ تشريفاتى
در محكمه قاضى حضور يابد و با شاكى خود در شرايط مساوى و در يك رديف مطالب خود را
بيان نمايد.
به بيان
ديگر، نظام قضايى اسلام تنها براى اجراى حق و عدل است و هر مصلحت ديگرى بايد فداى
عدالت شود.
[1] - ر. ك.
تحرير الوسيله، ج 2، ص 365، كتاب القضاء